بعد از تموم شدن مدرسه مقابل درب خروجی پارک کردم و دست به سینه منتظر جوجه بغ کرده شدم.
وقتی به نزدیکی من رسید و قصد بی توجهی داشت بدون اعتنا به داد و هوار ها و توجه هایی که بهمون جلب شده بود، سوار ماشینش کردم و در آخر که می خواست پیاده بشه جوری بهش غریدم که دست های تپلش روی دستگیره خشک شدن.
سر جهیزیه اش رو هم کوک خفه کرد.
YOU ARE READING
Carrot & Mint
Fanfiction《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...