لب اردکی و سر جهیزیه اش بخاطر نبود والدینشون شب رو پیش من موندن.
اون کله آبی ساعت چهار صبح از خواب بلند شد و یک راست به آشپزخونه برای پختن نودل رفت!
حیف که موچی متحرک توی بغلم خواب بود، وگرنه یه لگد جانانه به اون باسن گردش تقدیم میکردم.
YOU ARE READING
Carrot & Mint
Fanfiction《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...
Part 78
لب اردکی و سر جهیزیه اش بخاطر نبود والدینشون شب رو پیش من موندن.
اون کله آبی ساعت چهار صبح از خواب بلند شد و یک راست به آشپزخونه برای پختن نودل رفت!
حیف که موچی متحرک توی بغلم خواب بود، وگرنه یه لگد جانانه به اون باسن گردش تقدیم میکردم.