وقتی به دیوار آجری حیاط پشتی چسبوندمش و صدای آخش بلند شد، فهمیدم حتی نباید دست هاش رو محکم بگیرم تا مبادا دردش بیاد!
از این فاصله کم اون بیش از اندازه مدهوش کننده تر از قبل هست!

YOU ARE READING
Carrot & Mint
Fanfiction《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...
Part 93
وقتی به دیوار آجری حیاط پشتی چسبوندمش و صدای آخش بلند شد، فهمیدم حتی نباید دست هاش رو محکم بگیرم تا مبادا دردش بیاد!
از این فاصله کم اون بیش از اندازه مدهوش کننده تر از قبل هست!