وسط ترن هوایی درست توی اوج ترین نقطه پل، لب های اردکیش رو شکار کردم. حتی دیگه بقیه مسیر رو هم نفهمیدم و فقط به چشم های جادویی و چراغونیش خیره شده بودم.
انقدر برای عکس بوسه توی اوج پل که شانسی جلوی دوربین گرفته شده بود، ذوق کرد که کم مونده بود تو چاله ی پر از برف کناریش بپره!
YOU ARE READING
Carrot & Mint
Fanfiction《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...