برای اولین بار وجود سر جهیزیه اش مفید واقع شد و کلوچه هامون رو برای یه قراره دو نفره صبح آفتابی من و شریک زندگیِ لب اردیکم نگهداری کرد.
امروز به لطف دورهمی هفت نفره شبونه ای که قراره توی خونه ما برگزار بشه، خونه حسابی بهم میریزه.
(( بریم هتل؟ ))
( هتل؟ )
(( میدونی چند وقته بدون استرس بلند شدن کلوچه ها لمست نکردم؟ ))
( بریم! )
YOU ARE READING
Carrot & Mint
Fanfiction《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...