بعد از سه ماه خونه ای که طبق سلیقه هر دومون دکور شده بود رو تحویل گرفتم.
دیگه باید از این آپارتمان کوچیک که با جیمینم توش هزاران هزار خاطره تلخ و شیرین داریم، خداحافظی کنیم!
الان هم قراره به دنبال لب اردکیم برم و یه تتوی بزرگ ( Naver mind ) روی همون جای خالی که روی سینه اش دیده بودم، حک کنیم.

YOU ARE READING
Carrot & Mint
Fanfiction《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...