برای دومین بار روی کاناپه خونه موچی ها البته خالی از بقیه موچی های بزرگتر، نشستم و منتظرم تا موچی کوچیکتر یونیفورمش رو بپوشه و به مدرسه بریم.
میز خاطراتشون انقدر بزرگ و پر از عکس هست که نمی دونستم از کجا شروع کنم.
فقط این رو فهمیدم که اون بیش از اندازه نمکی و جوجه بوده!
YOU ARE READING
Carrot & Mint
Fanfiction《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...