بعد از چند ثانیه طاقت فرسایی که بهم خیره شد و نفس من رو بند آورد، دست هاش رو دور گردنم حلقه کرد و چشم های جادوییش رو بست.
قسم میخورم اگه می تونستم همونجا شافل می رقصیدم.
دست راستم رو دور کمر باریکش حلقه کردم و چونه اش رو با دست دیگه ام گرفتم.
اون لب های لعنتی بی نهایت نرم و خوشمزه ان!
YOU ARE READING
Carrot & Mint
Fanfiction《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...