انقدر درگیر خونه شده بودم که بعد از چیدن وسایل شخصیمون متوجه لب های پفکی آویزون شده اش، شدم.
(( جیمینم؟ چی شده؟ ))
( تو داری به تنهایی تمام بار این رابطه رو به دوشت میکشی و من هیچ کاری نمیکنم! )
(( آها! بعد کی به این نتیجه رسیدی؟ ))
( من جدیم! )
(( قربونت برم این فکر های عجیب غریب رو بنداز دور. تو با بودنت کنار من داری نصف و حتی بیشتر از نصف بار این رابطه رو بدون این که متوجه باشی از رو دوشم برمیداری! علاوه بر اون همه این باری که داری میگی برای من در کنار تو شیرین و لذت بخش هستن. من دارم برای خانواده کوچیکی که با تو دارم تمام این کار ها رو انجام میدم! حالا هم بیا بغلم دلم برات تنگ شده! ))
![](https://img.wattpad.com/cover/299304234-288-k573536.jpg)
YOU ARE READING
Carrot & Mint
Fanfiction《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...