فکر کنم باید تیپ لش خودم رو کنار بزارم و برای آبروداری از اسم خاندان مین هم که شده لباس های پدربزرگ پسندم رو بپوشم!
تتوهام رو چجوری مخفی کنم؟
چرا باید منی که هیچ چیزی بخصوص افکار دیگران در مورد ظاهر و رفتارم مهم نیست و ارزشی نداره برای ملاقات با خانواده اون جوجه هلویی انقدر مضطرب و نگران باشم؟
یعنی میدونن که من پسر عزیز دردونه اشون رو برای زدن تتو بردم و عامل اصلی انحرافش من بودم؟
YOU ARE READING
Carrot & Mint
Fanfiction《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...