دیگه کاملا جای خالی کنارم رو غارت کرده و هر روز اونجا میشینه.
امشب باید خودم رو برای یه کتک حسابی آماده کنم!
اگه مینِ بزرگ بفهمه که تنها نوه پسریش تو مسابقات بوکس رینگ آزادِ زيرزمينی جزو شرکت کننده هاست، فکر کنم وقتی با چشم های وزغی به یه نقطه از عمارتش خیره است، سکته کنه! ^^
YOU ARE READING
Carrot & Mint
Fanfiction《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...