وایییی
بچه هابا اینکه خودم همه چیزو میدونم و خودم مینویسمش ولی احتیاج دارم اینجا خودم رو خالی کنم...
پاره کنمممممملجبقجقحقحقحفحفف
میدونید چراااا
خودم مثل یه دیوونه دارم ری اکشن نشون میدم به فییییکککککاونم به چیزی که خودم همه چیزش رو میدونم...بمقجفحفحقخب
همدردی کنیدددد
دیدیددددد
دیددیددددد
تهیونگ جیمین رو زددددخیر سرش مگه دوستش نبووددد
مگه دوسش نداشت مگه مثل داداشش نبود
مگه اول توی عمارت بغلش نکرد بخاطر اینکه جیمین بهش گفته بود فهمیده هنوز یونگی رو دوست داره...تفففففف
هی تففففف به این زندگیییی
بعد تااازهاونجا که کوک رفت جیمین رو بغل کرد جبجفحفتففنف
چرا جیمین همینجوری کوک رو ول کرد بلند شد رفت پیش جینننن
پس دل کوکیمممم چیییییی
جقجففختفعقجفنفت
جیفحفتفنقجدجفح

ESTÁS LEYENDO
[ 𝑰'𝒎 𝒊𝒏 𝒑𝒂𝒊𝒏...𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓! ]
Fanfiction𝑵𝒂𝒎𝒆:[!درد دارم...مَستر] 𝑴𝒂𝒊𝒏𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆:𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆:𝑾𝒉𝒂𝒕𝒆𝒗𝒆𝒓 𝒚𝒐𝒖 𝒈𝒖𝒆𝒔𝒔! 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆:𝑨𝒏𝒈𝒔𝒕,𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆,𝑺𝒎𝒖𝒕,𝑲𝒊𝒏𝒌,𝑫𝒓𝒂𝒎𝒂,𝑯𝒂𝒑𝒑𝒚 𝑬𝒏𝒅 ...