بچه ها من ممکنه تا یه مدت پارت (حدودا یه هفته)آپ نکنم...میدونم هفته بعد هفته سنگینیه برام و اصلا مطمئن نیستم که بتونم آپ کنم یا نه..پس این پارت رو هم آپ میکنم تا اگه هفته بعد آپ نکردم حداقل یکم جبران شه.
میدونم که این کار یجورایی وظیفه منه ولی گایز من و خیلی های دیگه از این کار هیچ چیزی بدست نمیاریم...و تنها چیزی که دریافت میکنیم کامنت های شماست.
منظورم این نیست که باید حقوق داشته باشم تا وظیفه ام محسوب بشه..نه اصلا!
منظورم اینه که تمام این آپ کردنا تنها و تنها بخاطر دل خودمه...یعنی فقط بخاطر دل خودم نوشتن پارت ها رو وظیفه میدونم.
پس لطفا یکم باهام راه بیاید...تا اینجا هم خیلی بهم محبت کردید ولی یه کوچولو دیگه هم بهم لطف کنید...مطمئن باشید هر وقت زندگیم نرمال تر شه پارت ها رو زود تر آپ میکنم.
نمی خواستم ناراحتیم رو بیان کنم. ولی خب من تا جایی که وقت داشتم اصولا زود به زود آپ میکردم قبلا. ولی بعضی از کامنت ها باعث میشه از اینکه قبلا زود به زود آپ میکردم پشیمون شم و احساس کنم که باید کند تر آپ میکردم که توقع کسی از من بالا تر از حد توانم نره.
میدونم که خیلی هاتون درکم میکنید و همیشه بهم لطف داشتید اما واقعا نمی تونستم اینو نگم...
ببخشید💜
-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.
از روزی که قلب هوسوک تَرَک خورده بود، ۲ روز می گذشت...
در این دو روز، کوک سخت مشغول فکر کردن بود.
هوسوک به او گفت که جیمین همه چیز را فهمیده ولی جونگکوک از این بابت که جیمین هنوز آدرسی از او نداشت خوشحال بود.
با اینکه می دانست به زودی قرار است با او رو به رو شود.
اما کوک با خودش عهد بسته بود...
عهد بسته بود که به هیج عنوان با جیمین یا با هیچ بنی بشری دوستی نکند.
چقدر قرار بود ظاهرش را سفت و سر سخت نشان بدهد؟!
تا زمانی که باطنش هم از جنس سنگ شود؟!
کوک هنوز کلی راه داشت...برای اینکه دربرابر سختی ها اشک نریزد.
در این ۶ ماه، ظاهر خوبی برای خود ساخته بود اما با باطن نابود شده اش چه میکرد؟!
هنوز وقتی جای زخم ها بجا مانده روی بدنش را درون اینه میدید، از درون می شکست...
از جایی درون سینه اش!
قرار بود فراموش کند..نه؟!
ولی مگر این زخم ها به او اجازه فراموشی میدهند؟!
زخم هایی که اثر دستان تهیونگ بود...
چگونه باید هضم میکرد که از رفیق زخم خورده؟!

BẠN ĐANG ĐỌC
[ 𝑰'𝒎 𝒊𝒏 𝒑𝒂𝒊𝒏...𝑴𝒂𝒔𝒕𝒆𝒓! ]
Fanfiction𝑵𝒂𝒎𝒆:[!درد دارم...مَستر] 𝑴𝒂𝒊𝒏𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆:𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆:𝑾𝒉𝒂𝒕𝒆𝒗𝒆𝒓 𝒚𝒐𝒖 𝒈𝒖𝒆𝒔𝒔! 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆:𝑨𝒏𝒈𝒔𝒕,𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆,𝑺𝒎𝒖𝒕,𝑲𝒊𝒏𝒌,𝑫𝒓𝒂𝒎𝒂,𝑯𝒂𝒑𝒑𝒚 𝑬𝒏𝒅 ...