وانیل (۳)

1.8K 501 236
                                    

خیلی آروم درو باز کرد و داخل رفت. تمام اون روز رو بک از اتاقش بیرون نیومده بود. میتونست شرایط سختش رو بفهمه. یکی دوباری که بهش سر زده بود بک بهانه‌ی رفتن میگرفت و به زور به موندن راضیش کرده بود. میدونست اصرار زیادش برای چیه. هیت شده و تمام اتاق رو بوی قهوه برداشته بود. تازه اینو خودش که یه امگای مارک شده و بوهای زیادی رو تشخیص نمیداد فهمیده بود.

مطمعنا سهون هم فهمیده بود برای همین به اصرار خودش هیون‌کی رو بیرون برده بود تا توی اون خونه و فضا نباشه. رفتارهای سهون هم کمی عجیب شده بود ولی فعلا وقتی برای فکر کردن بهش نداشت. سینی که حاوی یک لیوان شیر و ظرف پری میوه بود رو کنار تخت گذاشت و و با فاصله از بک نشست.‌ هنوز بصورت جنین‌وار تو خودش جمع شده بود.

+ بکهیون... هنوز درد داری؟

هوم بیجون بک از زیر پتو رو شنید و هوفی کرد‌.

+ نمیدونم دوباره میتونی مسکن بخوری یا نه. ممکنه برای بچه‌ات بد باشه.

بک زیر پتو اخمی کرد و اشکش رو پس زد. کاش تمومش میکرد. این نگرانی بیخود و این ملاحظه‌ی الکی برای بچه رو تموم میکرد.

+ یکم... یکم دیگه تحمل کن. اگر بهتر نشد میریم بیمارستان باشه؟

_ نم... نمیتونم از خونه... برم بیرون.

به سختی حرف میزد ولی متوجه حرف‌هاش شد.

+ و بعد پاتو کردی تو یه کفش ‌که از اینجا بری.

لوهان با اخم گفت و جوابی نگرفت. برگشت و ظرف میوه رو برداشت. سیب‌های تیکه شده و پرتقال‌هایی که گوشه‌ی ظرف بود برای خودش هم وسوسه‌ انگیز بود.

+ به هیون‌کی میوه دادیم خورد. اینا رو هم برای باباش نگه داشته. پاشو بخور ناراحتش نکن.

بیحال بود. تمام انرژیش رو درد زیر شکمش گرفته بود. گرمش بود و حتی نمیخواست پتو رو کنار بزنه. معذب بود. احمقانه‌تر از اینکه تو خونه‌ایی که مهمونی هیت بشی هم هست؟

_ نمی... نمیخورم.

+ بکهیون... نذار سگ شم. کم لج کن و پاشو.

_ نمیخورم. حالم بهم میخوره.

+ برای اینه که معده‌ات خالیه. پاشو اینو بخور بهتر میشی.

توجهی نکرد و بیشتر تو خودش جمع شد. لوهان خسته از این لجبازی دوستش پوف کلافه‌ایی کشید.‌ نمیدونست باید باهاش چیکار کنه.

+ اون دوستم که درمورد خونه باهاش حرف زدم... گفت برادرشم موافقت کرده. خونه کامله و نیازی نیست وسیله‌ایی ببرین. هروقت خواستی... میتونی بری اونجا.

ته دلش خوشحال شد. همینکه اینجا نباشه و مزاحم کسی نشه خیلی خوب بود.

_ اجاره‌اش...

The Type [ Completed ]Where stories live. Discover now