سیب (۱)

2.5K 513 167
                                    

با صدای گریه‌ی آشنایی به سختی چشم‌هاش رو باز کرد‌. خستگی ذهتش مانع میشد سریعا متوجه اطراف و شرایطش باشه. با آرنج به پهلوی آلفای کنارش زد و با صدای گرفته‌ایی گفت:
_ چان... چانیول...

ولی جوابی نگرفت‌. بچه همچنان گریه میکرد پس اینبار هوشیارتر ضربه زد و گفت:
_ چانیول‌... با توام... چان...

بالاخره هوم کشیده‌ی چان رو شنید.

_ بچه گریه میکنه.

آلفا دوباره هومی گفت و حرکتی نکرد. تقریبا خوابش پریده بود و محکم‌تر به پهلوی مرد کوبید.

_ میگم بچه گریه میکنه... تا هیون‌کی رو هم بیدار نکرده پاشو.

بالاخره لای چشمش رو باز کرد و با صدای بم و گرفته‌ایی که اثر خواب عمیقش بود گفت:
+ تو که خودت بیداری... چرا منو بیدار کردی؟

بک با چشم بسته و در حالیکه روی شکم خوابیده بود گفت:
_ امشب نوبت توئه‌‌. دیشب من بیدار شدم.

کمی بعد بالاخره آلفا بلند شده و با چشمی نیمه بسته به سمت تخت بچه رفت‌. تونست صدای وسایل و تکون خوردن شیشه شیر رو بشنوه‌. سوهیون هنوز کوچیک‌تر از این بود که به فرومون‌ها واکنش بده و عملا چانیول نمیتونست به راحتی هیون‌کی گریه‌هاو بیقراری‌هاش رو آروم کنه.

+ خدای من‌‌‌‌... عالی شد.

سرش رو بلند کرد و با یک چشم باز و یک چشم بسته به آلفا نگاهی انداخت.

_ چیه؟ چیشده؟

+ پسرم در کثیف‌ترین حالت خودشه‌‌. باید بشورمش.

چانیول که مشخصا خواب از سرش پریده بود، سوهیون رو با یک دست گرفته و با دست دیگه شیشه‌ی شیر رو داخل دهنش نگه داشته بود. با دیدنشون لبخند زد.

+ تو چرا بیدار شدی؟ بخواب‌‌...

_ اینطور دیدنتون حس خوبی بهم میده...

حرفش لبخند به لب‌های مرد آورد.

+ ساعت ۴ صبح از دیدنمون حس خوب میگیری؟

_ برای هیون‌کی هیچکس نبود که ساعت ۴ صبح بهم حس خوب بده.

باید ناراحت میشد اما نخواست با تغییر چهره و تغییر فرومون‌هاش شادی امگاش رو از بین ببره.

+ پس هر شب ساعت ۴ صبح بیدار میشم و سوهیون رو بغل میکنم تا حس خوبی از دیدنمون بگیری.

بکهیون خندید‌. دیگه خوابش نمیبرد و در سکوت به آلفایی نگاه میکرد که برای پسر داخل بغلش ترانه‌ایی زمزمه میکرد. وقتی شیرش تموم شد پسرکش رو کاملا بغل کرد و بعد از برداشتن وسایل مورد نیاز به سمت در حمام حرکت کرد.

_ مطمعنی میتونی انجامش بدی؟ نیازی نیست من بیام؟

+ مشکلی نیست. بستن پوشک رو بلدم و نحوه‌ی تمیز کردنش رو هم یادم دادی‌. تو بخواب، ما یکم دیگه میایم.

The Type [ Completed ]Where stories live. Discover now