سیب پایانی

1.9K 375 97
                                    

سلام به همگی.
چپتر آخر از افتراستوری‌های تایپ اینجاست دوستان.
امیدوارم از خوندنش لذت ببرید و ووت و نظر رو فراموش نکنید.

دیلی نویسنده:
Its_TheShadow

***********************

پروسه‌ی انتقال بچه‌ها به تختشون بیشتر از انتظارش طول کشید و وحشتناک سخت بود. به لطف شیطنت‌های اون امگای موذی تمام مسیر رو با عضوی سفت شده و فشار زیاد شلوار و باکسرش رانندگی کرده و بچه‌ها رو به اتاقشون رسونده بود. شانس بدش حتی اینجا هم دست بردار نشده بود و قبل از بیرون زدن از اتاق، سوهیون بیدار شده و سراغ بکهیون رو گرفت.

با به یادآوردن لبخند بدجنس بکهیون وقتی در رو پشت سرش میبست دمای بدنش بالا میرفت و سرش تیر میکشید. تقریبا چهل دقیقه گذشته بود و همسرش تصمیم نداشت به اتاق برگرده. میدونست خوابوندن دوباره‌ی پسرش وقتی با حس بدی از خواب میپرید کار راحتی نیست و مطمئنا وقت بیشتری از بکهیون میگیره اما... محض رضای خدا‌. الان باید چیکار میکرد؟

نمیتونست مثل پسرها‌ی نوجوون خودش رو داخل حمام وقتی به همسرش فکر میکنه خلاص کنه و در عین حال نمیتونست با پرت کردن حواسش، درد عضوش رو کاهش بده. با درد شدیدی که زیر دلش پیچید چشم‌‌‌هاش رو بست و دندون‌هاش رو روی هم سایید. باید حساب همه‌ی این دردسرها رو از امگاش پس میگرفت.

فرومون‌هاش با بیشترین شدت آزاد میشد و تلاشی برای کنترلش نمیکرد. اون حتی رات نبود اما کارهای بکهیون حالش رو از همیشه بدتر میکرد. با عصبانیت روی پاهاش ایستاد و از اتاق خارج شد. خانه در سکوت عمیقی فرو رفته و هیچ روشنایی‌ایی به چشم نمیخورد. بدون کوچکترین صدایی در بسته‌ی اتاق پسرها رو باز کرد و به لطف چراغ خواب هیون‌کی و نور آبی رنگ و ملایمش تونست نگاهی به داخل بندازه. هیون‌کی روی تختش و پشت به در خواب بود و بل به سختی خودش رو پایین پاش جا داده و به کمر خوابیده بود. سمت دیگه‌ی اتاق امگا و پسرش روی یک تخت دراز شده بودند و جثه‌ی کوچیک سوهیون رو دید که خودش رو در آغوش بکهیون جا داده و مشخصا در خواب عمیقی بود.

با احساس بوی شدید چوب چشم‌هاش رو باز کرد و به آلفای خشمگین چشم دوخت. چانیول بدون صدا لب زد:
+  همین الان برگرد تو اتاق.

نگاهی به سوهیون که زمان زیادی از به خواب رفتنش میگذشت انداخت و مثل چانیول لب زد:
_ بذار کمی خوابش سنگین بشه.

+ خیلی وقته خوابیده. بلند شو...

ابرویی بالا انداخت و با پایین آورد نگاهش و فهمیدن شرایط لب‌هاش رو داخل دهنش کشید تا نخنده. عضو تحریک شده‌ی چانیول حتی از روی شلوار به خوبی نمایان بود و باعث میشد بخواد بیشتر سر به سرش بذاره.

_ تو برو بخواب. من همینجا میمونم‌.

+ به همین خیال باش.

فرومون‌های خشمگین چانیول حساسیت اوضاع رو نشون میداد و دوست نداشت اینکار باعث بیدار شدن بچه‌هاش بشه. هیون‌کی باید فردا به مدرسه میرفت و سوهیون نباید بیدار میشد. پس به ناچار نگاه دیگه‌ایی به پسرش انداخت و به آرومی ازش فاصله گرفت. با جدا شدن از سوهیون پسرکش تکونی خورد و ابروهاش به هم نزدیک شد. با اطمینان از خواب بودنش از تخت پایین رفت و پتو رو بالا کشید. موهای لخت و تیره رنگش رو بالا زد و بعد از گذاشتن بوسه‌ی کوتاهی رو موهاش " شب بخیر سیب قشنگم " رو زمزمه کرد.

The Type [ Completed ]Where stories live. Discover now