ویو یونگی
کلافه از اتاق پیدینیم بیرون اومدم
خودش هم نمیفهمه چی میگه و چی میخواد
باورم نمیشه اونی که تو اون اتاق بود هیونگ بود اونی که بهش باور دارم و بزرگترم میدونمش
سوار ماشین شدم و با سرعت سمت خونه رفتمآهی کشیدمو گوشی رو میز پرت کردم
باورم نمیشه چون منمثلا اشتباهی یه چیزی رو تو ویروس گذاشتم
برداشتن همه جا پخش کردن ولی حداقل چیزی که پیدینیم میخواست شد همه توجه ها الان رو منه انگار آدم و سلبریتی دیگه تو این دنیا نیست
اما هیترا این وسط چی میگن نمیدونم چرا گوه خوریش به اینا رسیده
با فکری که به سرم زد پوزخندی زدم و لپتاپم رو برداشتم
از این قضیه میشه یه آهنگ فوقالعاده در آورد
من قبلا گفته بودم با آخرین آلبومم دیگه آگوست دی رو تموم میکنم ولی باید یه بازگشت دیگه داشته باشم تا چشم همه در بیادمشغول نوشتن متن بودم که در با صدای بدی باز شد
سریع نگاهمو به در دادم که با جیمینی که با چشمهای اشکی به هم زل زده بود روبه رو شدم
همین چشم ها بیانگر اینکه اخبار رو دیده و مطمئنم نشسته همه هیت هارو هم خونده
آهی کشیدم و از میز فاصله گرفتم و دستامو باز کردم که بدو بدو اومد تو بغلم نشست و محکم گردنمو بغل کرد
یونگی : عزیزم چرا گریه میکنی ؟
جیمین: چرا نیومدی ...فین ... پیشم ؟ تنهایی نشستی ... هققق ...
ِلبخندی زدم ولی سریع جعمش کردم که نبینه
اگه میدید فکر میکرد به گریه کردنش میخندم
یونگی : حالا که چیزی نشده بیخیال قرار بود همه توجه هارو رو خودم بیارم که بعضی مسائلی که وجود داشت و همه دربارش حرف میزدن ، خبر من کاور کنه که اونم موفقيت آمیز بود
از خودم جداش کردم و رد اشک هاشو بوسیدم
حتی روی گردنش هم رد اشکش بود پس با شیطنت لیسی زد و بوسیدم که خندش گرفت و تو جاش ول خورد
جیمین: یو...یونگی نکن قلقلکم...میاد
با تکون های شدیدی که میخورد از کمرش گرفتم و ثابت نگهش داشتم
یونگی : بد جایی نشستی بیبی مواظب باش که کار دستت ندم
کمی عقب رفت و با هل استرس لب زد
جیمین: به خدا هنوز درد دارم کاری نکنی ها
پوزخندی زدم و دوباره از کمرش گرفتم و جای قبلیش نشوندم
یونگی : میدونی برای یه تاپ دیدن درد باتمش بعد رابطه خوشنودش میکنه
ابرویی بالا انداخت
جیمین: چرا مثلا ؟
یونگی : چون هم کارش رو درست انجام داده هم سایزش برای معشوقش زیادی بوده
در ثانی گونه هاش سرخ شدن
پوزخندی زدمو تو یه آن گاز محکمی از لپ سرخش گرفتم
یونگی : من تو رو میخورم کوچولو
جیمین :بخوری تموم میشم
یونگی : اون وقت تو وجودمی و همیشه کنارم دارمت
جیمین:من همیشه کنارتم
یونگی : میدونم
جیمین: گوشیت رو بده
گوشیمو برداشتم و دادم دستش
تمام برنامه ها و حتی گوگل رو رمز گذاشت
گردنمو کج کردم و بهش نگاه کردم
یونگی: الان گوشیم فقط قابلیت تماس رو داره
جیمین : دقیقا ... نباید بشینی چیزی رو بخونی حالا هم آماده شو باید بریم کمپانی که تمرین رقص داریم
ابرویی بالا انداختم و نیشخندی زدم
به آروم دستمو رو بوتی نرم هلوییش کشیدم
یونگی : مگه میتونی با این برقصی خوشگله
جیمین: میتونم
یونگی: واقعاااا ؟
از رو پام بلندش کردم با صندلی خودمو عقب کشیدم
یونگی : راه برو ببینم
جیمین: یونگیییی
یونگی: چیه اگه میتونی برقصی پس میتونی درست راه بری نه ؟ زود باش
جیمین : ازت بدممممم میااااد
با حرص داد زد و لنگون لنگون از اتاق خارج شد که پشت سرش داد زدم
یونگی: منم دوست دااااااارم بیب
YOU ARE READING
عشق پنهان
Romanceوقتیی6عضو بی تی اس یه دفعه تصمیم به فاصله گرفت و نادیده گرفتن بیبی گروهشون میکنن تا با عشقی که بهش دارن آسیب نبینه ولی نمی دونن چه طور قلب کوچیک جیمینی شونُ میشکنن سون سام زندگی روزمره انگشت ، غمگین ، اندکی کمدی، هپی اند ،اسمات، و...... شروع : ۱...