جیمین ویو
تو این چند روز واقعا اعضا خیلی عجیب غریب بودن معلوم نبود چشونه تو خونه یه جورین ، ببرون یه جور دیگه ، دیگه مغزم این تغییر رفتار هاشون رو نمیکشه
همون طور که می نشستم رو تخت در زده شد
چان : هیونگ لباس پوشیدی ؟
جیمین:آره بیا تو
چان اومد اونم با یه دسته گل سفید بزرگ ژیپسوفیلیا (اسم یه نوع گل) با ظرافت و جنتلمنی به طرفم گرفت
چان : تقدیم شما پرنس پارک البته به زیبایی شما نمی رسه
با حرف هاش یکم فقط یه کوچولو خجالت کشیدم و کوبیدم به بازوش و با لبخند ازش گرفتم و بویدمشون
جیمین:ممنون پرنس چان خیلی خوشگلن
چان: لایق بیشتر از اینایی
دوباره بوی خوش گل هارو نفس کشیدم و نگاهی به در کردم لبخندم آروم آروم محو شد که چان با نگرانی کنارم نشست
چان: چیزی شده هیونگ
جیمین:نیومدن ؟
با سوالم سرش رو تکون داد
چان :نه هنوز
لبخندی به حال و روزم زدم
جیمین:چه قدر احمقم که هنوز منتظرم بیان نه
چان:هیووووونگ این چه فکریه گفتن میان دیگه چرا ناراحت میشی
جیمین:اگه قرار بود بیان تا الان اومده بودن
چان : هیونگی ما یک ساعت زود تر اومدیم شاید واسه این دیر کردن
با حرفش دوباره امیدوارم شدم آره چون از بیمارستان زنگ زدن گفتن قراره یه ساعت زود تر عمل شم و به اعضا خبر ندادم لبخنده بزرگی زدم
جیمین:راست میگی اصلا یادم رفته بود
با وارد شدن پرستار و دکتر دیگه حرفی نزدیم
دکتر :حالتون چه طور جیمین شی
جیمین:بهترم
همون طور که به دستم سرم وصل میکرد دوباره پرسید
دکتر :خوبه، دیروز بعد برداشت بخیتون اذيت که نشدین
جیمین :نه راستش فقط جاش یکم میسوخت
دکتر لبخندی زدو و بعد گرفتن سرنگ از پرستار و خالی کردنش تو سرمم گفت
دکتر : اینا عادیه نگران نباشین
جیمین:آاام دکتر یول خیلی درد داره عمل رو میگم
دکتر یول :اصلا ،بیشتر از ۱ ساعت طول نمیکشه حتی نمی فهمین کجا جای عملتونه
سوزن تو دستش رو نشون داد و ادامه داد
دکتر یول:با یه چیزی شبیه به اندازه این لخته برداشته میشه نترسین
جیمین:اوووه راستش همون سورنم ترسناکه خوب
با خنده سرم رو چک کرد و عقب کشید
دکتر یول: حتی نمی فهمی چی شده ، ۱۰ دقیقه دیگه میان برای عمل می برنتون، تو اتاق عمل می بینمتون
سری تکون دادم که رفتن
جیمین:آاااااااایش من میترسم
چان:چیزی نیست هیونگ من همینجام خووووب
جیمین:ممنونم چانی ممنونم که تنهام نزاشتیویو اعضا
کوک : هووووف پس نامجون هیونگ کجاست دیر کردیم
تهیونگ:می تونیم برسیم هنوز ۱/۵ ساعت وقت داریم
جیهوپ:مگه مجبور بودیم امروز بیاییم آخه
با صدای در همشون برگشتن اون طرف که با چهره درهم و عصبی نامجون مواجه شدن
جین بانگرانی جلو رفت
جین:نام چیزی شده
نامجون:نمی تونیم بریم بیمارستان
اعضا :چیییییییی
یونگی:یعنی چی ؟چی میگی تو؟
جیهوپ:نامجونااااا؟؟؟
نامجون:ما نمی تونیم بریم چون اجازه نداریم بریم
کوک : منظورت از اجازه نداریم چیه هیونگ
تهیونگ: این دیگه چه صیغه ای
منجر سو:بزارین من بگم اگه به اون بیمارستان برین اتفاقات خوبی واسه جیمین نمی افته
YOU ARE READING
عشق پنهان
Romanceوقتیی6عضو بی تی اس یه دفعه تصمیم به فاصله گرفت و نادیده گرفتن بیبی گروهشون میکنن تا با عشقی که بهش دارن آسیب نبینه ولی نمی دونن چه طور قلب کوچیک جیمینی شونُ میشکنن سون سام زندگی روزمره انگشت ، غمگین ، اندکی کمدی، هپی اند ،اسمات، و...... شروع : ۱...