ویو اعضا
داخل خونه شدن هنوزم عصبی بودن
کوک کتش رو در آورد و پرت کرد رو مبل و خودشم هم محکم نشست که مبل صدا بدی داد
به همین ترتیب بقیه هم نشستن
جیهوپ :دلم می خواد داد بزنم
یونگی : چرا باید اون ترقوه های خوشتراشش رو به نمایش بزاره
نامجون : کاش هر چی لباس لختی هست رو نیستش کنم
بقیه:کاااااااش
جین: حالا حرف زدنش رو باش، میگه به شما چه، این بچه می خواد مارو بکشههههه
تهیونگ: مایی که بیست و چهاری کنارشیم اینقدر لختیشو نمبینیم
کوک: همینو بگو
دیگه کسی چیزی نگفت که کوک سريع طرف ناجمون برگشت
کوک:نامجون هیونگ میگم نمیشه بگی همچین لباسایی به جیمین ندن هاااان
نامجون آهی کشید
نامجون: با چه عنوان و دلیل دقیقا چی بگم
کوک با ناراحتی سرش رو پایین انداخت و دیگه چیزی نگفتیونگی : یه چیزی سفارش بدیم بخوریم از اعصبانیت گشنم شد
جین : آخی پیشیمون گرسنشه
یونگی نگاه چپی به جین انداخت که باعث شد همشون بزنن زیر خنده
جین باخنده گفت
جین:ببینید چه هیونگ خوبیم خندوندمتون
همشون یه لایکی به جین نشون دادنتهیونگ: حالا غذا به کنار جیمین چرا موند کمپانی ؟
جیهوپ: کاش میدونستیم
یونگی:نکنه این بچه مونده تمرین کنه
نامجون:خودمم همین فکرو کردم واسه همین به یکی از کارکنان گفتم اگه بره سالن تمرین اینا خبر بده
یونگی:کار خوبی کردی ، خوب غذا سفارش ندادین
کوک :من سفارش میدم فقط یکی زنگ بزنه به موچی بگه چی می خوره واسش سفارش بدم
تهیونگ: من زنگ میزنمگوشیش رو برداشت و شماره جیمین رو گرفت که بعد چند بوق برداشت
جیمین: بله ته ته
تهیونگ لبخندی به این جوری صدا کردنش زد کلا هر وقت جیمین ته ته صداش میکنه دلش ضعف میره صداش رو صاف کرد
تهیونگ: سلام موچی کجایی
جیمین: تو راهم دارم میام
تهیونگ: باشه داریم غذا سفارش میدیم تو چی می خوری خوشگلم...جملش رو نصفه ول کرد و با چشمایی که داشت از حدقه در میومد طرف اعضا برگشت که اونا هم متعجب وحشت زده نگاهش میکردن
جیمین: هاااان
خنده دست پاچه ای کرد و با فکری که به سرش زد سری به حرف اومد
تهیونگ: آح یونتان خوشگلم برو کنار
تهیونگ: نگفتی چی می خوری
جیمین:م...من ...فرقی نداره هر... هرچی خودتون می خوردید
تهیونگ: باشه پس فعلا
جیمین : فعلاگوشی از دستش افتاد و دستش رو قلبش گذاشت
تهیونگ:وای داشتم چی کار میکردم
جیهوپ:سکتمون دادی ته
نامجون:ولی خوب جعمش کردی
یونگی:امیدوارم شک نکنه
جین:آخه به چی شک کنه احتمالا حتی تو کابوس هاشم انتظار همچین چیزی رو نداره
نامجون :هیوووونگ
یونگی :خوب راس میگه بعضی وقتا احساس می کنم داریم بهش خیانت می کنیم
جیهوپ:هوووم احساس پاک اونو نادیده میگیریم
کوک: می دونین چیه هیچ وقت به این فکر کردین که می تونیم اونو عاشق خودمون کنیم
تهیونگ:رویای شیرینی میشه
YOU ARE READING
عشق پنهان
Romanceوقتیی6عضو بی تی اس یه دفعه تصمیم به فاصله گرفت و نادیده گرفتن بیبی گروهشون میکنن تا با عشقی که بهش دارن آسیب نبینه ولی نمی دونن چه طور قلب کوچیک جیمینی شونُ میشکنن سون سام زندگی روزمره انگشت ، غمگین ، اندکی کمدی، هپی اند ،اسمات، و...... شروع : ۱...