ویو اعضا
جین:می دونی چرا سگا نمی تون بگن گرسنمونه
کوک: چراااا
جین:چون فارسی بلد نیستن 🤣
کوک:•_•
اعضا....
جین:بی معرفتا قبلا به جوک هام می خندیدین هعی
تهیونگ:خوب یکی دیگه بگو بخندیم
جین:اوکی
میدونی ماهی ها به آبجی چی میگن ؟
هوپی:نه چی میگن
جین :آبزی🤣
کوک: بخندین تا نارحت نشه چون پیره ممکنه از غصه چیزیش بش...جملش کامل نشده بود که جين بایه لَگَد محکم کوک رو از صندلی پرت میکنه پایین
جین :خوووب حالا می تونین بخندینهمون طور داشتن به جوک های بابابزرگی جین و اَداها و کارای کوک میخندیدن که یونگی متوجه نبود جیمین شد و روبه بقیه گفت
یونگی:هعی بچه ها جیم کوووو
تهیونگ:یکم پیش که همین جا بود
کوک :حتما رفته تو ویلا
نامجون به نگاه به اطراف کرد و گفت
نام: نه اگه میرفت تو میدیدم احتمالا رفته یکم بگرده
هوپی: شایدنزدیک های غروب خورشید بودولی هنوز خبری از جيمين نبود
کوک :نظرتون چیه بریم دنبالش شاید گم شده
هوپی: ممکنه وگرنه تا الان بر میگشت
نام : یکم دیگه منتظر بمونیم اگه نیومد میریم
تهیونگ:هوووف باشههمه چیز تو سیاهی شب گم شده بود درخت های زیبا که به بلندی آسمان خراش بودن و کوه های بلند و استوار و چمن های سبز، گم شده بودن و یکی از این گم شدگان جیمینی عاشق ما بود
اعضا و استف ها( کارکنان )هر کدوم قسمتی از جنگل و جاده هارو گشتن ولی نتونستن جیمین رو پیدا کنن
کوک :یه بلایی سرش اومده مطمعنم
یونگی :راستش منم همین فکرو میکنم ، جیمین وحشتناک از تاریکی میترسه نمی تونه تا این موقعه بیرون بمونه
جین: من میترسم اگه چیزیش شده باشه چی
تهیونگ: لعنتی باید وقتی یه دفعه گذاشت رفت میرفتیم دنبالش
هوپی:همش تقصیر ماست باید بیشتر مراقبش میبود بودیم باید بیشتر هواسمون رو جمع میکردیم
نام :ته، هوپ آروم باشین جیمین قویه می تونه از خودش مراقبت کنه اون چیزیش نمیشه، چیزیش نمیشهو آروم زیر لب زمزمه کرد
نامجون: امیدوارمکوک:پس چرا از پلیسا خبری نیست
همشون از ترس و استرس داشتن جون میدادن انگار یکی جلوی نفس کشیدنشون رو گرفته بود
یونگی از بس ناخُن های دستش رو کَند که داشت زخمیش میکرد که با تشری که از نامجون خورد بس کرد
کوک و ته نتونستن یه جا نشستن رو تحمل کنن پس دوباره رفتن بیرون تا دنبال جوجه کوچولوش بگردن
جین و جیهوپ هم داشتن با هم دیگه حیاط رو متر میکردننام : آاااااح خدای من هوپ جین هیونگ بس کنین سرم گیج رفت
که آخر اونا هم مجبور شدن یه جا بشینن
ویو نامجون
بعد از اینکه بقیه اعضا رو یکم آروم کردم بیرون اومدم تا یکم نفس بکشم
نام: باید قوی باشی کیم نامجون، باید قوی باشی تا بقیه رو سرپا نگهداری
آهی از روی ناچاری کشیدم باید چی کار می کردم
به آسمون شب که ستاره هاش میدرخشدن خیره شدم و لب زدمنام: هعی تو که ستاره هات پیشتن چه احساسی داری هان ؟خوشحالی ؟ حالت خوبه ؟
اون بُغضی که تو گلوم بود داشت خفم می کرد ولی با این وجود ادامه دادم
نام:مواظب ستاره هات باش، من نبودم، من نتونستم از ستاره کوچولوم محافظت کنم، نتونستم ، گمش کردم ، از دستم لیز خورد و رفت ،ولی توگمشو نکن تو مواظبشون باش
گرمی اشکام رو گونه هام احساس می کردم انگار باریختن اونا یکم از سنگینی قلبم کم تر میشد
نام:میشه ازت به خوام از اون بالا هاااا مواظب ستاره منم باشی ،آخه تنهاست... هق... کسی پیشش نیست، می دونی اون از تاریکی میترسه، از تنهایی میترسه
...هققق.... هقق ....میشه میشه مواظبش باشیبا پایان حرفم تو آغوش گرمی فرو رفتم
کوک و تهیونگ هر دو هیونگشون رو بغل کرده بودن و از تحل دلشون گریه میکردن
با صدای گریه هاشون بقیه هم بهشون پیوستن باهم دیگه به نبود ستارشون اشک ریختنویو اعضا
خورشید طلوع کرده بود وسط آسمون آبی که کل جنگل رو احاطه کرده بود برای خودش حکم فرمانی می کرد
اعضا فقط منتظر به در خیره بودن تا بلکه جیمین ازش وارد بشه که در باز شد همشون به امید آنکه جیمین باشه باسرعت از جا بلند شدن ولی فقط پلیس هارو دیدن ولی این بیشتر از اینکه دل گرم کننده باشه باعث ترسشون شد
نامجون : افسر کانگ پیداش کردین
کانگ:متاسفانه نتونستم پیداش کنیم نامجون شی ولی این تلفن رو کنار جاده پیدا کردیم که متعلق به پارک جیمینه
ولی متاسفانه کنار گوشی پر از خون بود که دوتا احتمال وجود داره یا افتاده و سرش خوره به سنگ یا کسی این کارو باهاش کرده
کوک:خ.... خون؟
تهیونگ:یعنی چ... چی؟
کانگ : نگران نباشین به زودی پیداش می کنیم فعلا باید برمهمشون مات و مبهوت به جای خالیه افسر زل زده بودن کسی نمی تونست باور کنه که بلایی سر جیمین اومده
یونگی:اون قوی بر می گرده من می دونم
هوپی :اگه چیزیش بشه من میمیرم
کوک : چی میگی ، مگه میشه بلایی سر ماه من بیاد
تهیونگ :اون سولمیت منه اتفاقی نیوفتاده اگه می افتاد من می فهمیدمهیچ کدوم نمی فهمیدن چی می گن و چه حرفی می زنن که با صدای بلند جین به خودشون اومدن
جین :کافیه بس کنید مثل بزدلا این جا نشینین زود باشین باید بریم ما هم بگردیم بلند شین دیگه
تا خواستن حرکتی کنن که صدای زنگ گوشی نامجون بلند شد...
. . .
___________________________
سلااااااام
امیدوارم لذت ببرین 😍
واقعا واتپد رو مخمه دیگه از دیروز دارنم سیع سلام می کنم بزارم ولی نمیشه که نمیشه هعی ارور میداد که آخرشم خواستم نصف نصف آپکنم که خداروشکر دلش واسم سوخت و آپ شد
خلاصه امیدوارم دوسش داشته باشینشب خوبی داشته باشین بارونکا🥰
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
YOU ARE READING
عشق پنهان
Romanceوقتیی6عضو بی تی اس یه دفعه تصمیم به فاصله گرفت و نادیده گرفتن بیبی گروهشون میکنن تا با عشقی که بهش دارن آسیب نبینه ولی نمی دونن چه طور قلب کوچیک جیمینی شونُ میشکنن سون سام زندگی روزمره انگشت ، غمگین ، اندکی کمدی، هپی اند ،اسمات، و...... شروع : ۱...