جیمین ویو
بعد مطمئن شدن از قفل بودن در
داخل آسانسور شدم خواستم شماره طبقه رو بزنم ولی حس میکردم قدرتی برای فشار اون دکمه لعنت شده ندارمبا کلی بدبختی تونستم کامل فشارش بدم
چشمام رو از کلافگی بستم دلم درد میکرد حس بدی داشتم یه دلشوره عجیبی تو وجودم مثل انگل افتاده بود نفسم رو با شدت بیرون دادمجیمین : آح بیخیال جیم باز خیال وَرِد داشته چیزی نیست اوکی آره هوووووف
وارد سالن استراحت شدم ولی در کمال تعجب اعضا با لباس های جدید حاضر و آماده بودن
جین : اوه بالاخره اومدی رفته بودی مریخ یا سه طبقه بالا
سمت جين برگشتم چرا این جوری حرف میزنی حتما شوخیه دیگه جز شوخی کردن که ایجوری نمیگه لبخند کوچیکی زدم که اخمی کردجین: چیز خنده داری گفتم ؟
لبخندم رو جمع کرد و سرمو به دو طرف تکون دادم نه کوتاهی گفتم
یونگی با یه دست لباس اومد سمتم و کاور لباس رو داد دستمیونگی: زود بپوش بیا
جیمین:ولی چرا مگه قرار نبود بریم خونه
نامجون: از اون جایی که جناب عالی دو ساعت طول کشید بیای نمیدونی ، مصاحبه فردا صبح رو الان انجام میدیم
جیمین: ب...باشهنگاهی به لباس های تو دستم کردم ولی من چیز دیگه واسه مصاحبه انتخاب کردم ولی این فرق داره
جیمین: آم ...چیزه فک کنم لباس منو اشتباه آوردن این ماله من نیست
یونگی: آره نیست ، خودم انتخابش کردم لباس هات کلا لختی بود اگه بازم همچنین لباسی بپوشی مثل مصاحبه گر یکم پیش زل میزنه بهت
جیهوپ: و باید مصاحبه رو زود تموم کنیم تا جنابعالی اذيت نشی مثل آدم لباس بپوش کارمون رو انجام بدیم و کمتر دنبال توجه باشنامجون: سیعی کن کمتر تو مصاحبه حرف بزنی به اندازه کافی اعصاب خوردن کن شدی بدترش نکن
تهیونگ: ذاتا چیزای به درد بخوری هم نمیگی پس حرف زدن و نزدنت فرقی نداره
کوک : اوووه دقیقا
فقط تونستم به طرز معجزه آسیایی خودم رو به رختکن برسونم
روی زمین نشستم و پاهامو تو خودم جمع کردم و تند تند نفس میکشیدم
جیمین: ششش آروم، ن...نباید گریه کنی... نباید ... هوف هووووف نباید گریه کنی چشمات قرمز میشه متوجه میشن آروم باش آروم باش ...تو به این چیزا عادت کردی آره عادت کردم
دست مشت شدمو به قلبم کوبیدم تا اون سنگی و حس خفگی که داشتم رو از بین ببرم
جیمین: ولی همه چیز خوب شده بود دوباره چی شد یعنی تقصیر من شد... د...دوباره یه کاری کردم حتما یه کاری کردم که باهام بد شدن آخه چی کار کردم ....ب...به خاطر لباسامه؟؟؟؟
YOU ARE READING
عشق پنهان
Romanceوقتیی6عضو بی تی اس یه دفعه تصمیم به فاصله گرفت و نادیده گرفتن بیبی گروهشون میکنن تا با عشقی که بهش دارن آسیب نبینه ولی نمی دونن چه طور قلب کوچیک جیمینی شونُ میشکنن سون سام زندگی روزمره انگشت ، غمگین ، اندکی کمدی، هپی اند ،اسمات، و...... شروع : ۱...