Pill 5

2.4K 537 119
                                    

درست یک هفته از شبی که هری به خونه ی الکس رفته بود میگذشت . تمام شب ها رو با فکر به حرف های ویلیام صبح کرده بود . تو تخت کوچیکش شونه به شونه شده بود و خیال پردازی کرده بود اما اخر همه ی خیال پردازی هاش درست همون موقعی که داشت تو یک سالن بزرگ بخاطر ساختن دارویی شگفت انگیز تشویق میشد پرت میشد تو واقعیت و میترسید . از مسیر سختی که رو به روش بود میترسید . اون یه پسر معمولی تو یک شهر معمولی بود . حتی تا هفته پیش آرزوهای معمولی هم داشت اما حالا همه چیز فرق کرده بود . گاهی به این فکر میکرد اشنا شدن با پدر الکس یه نشونست اما بعد شونه بالا مینداخت و با خودش میگفت این فقط یه تصادف بی معنی بوده . مثل شب های قبل به سقف چوبی اتاقش زل زده بود و لب هاش رو میجویید که در باز شد و جما با ویلچر صورتی رنگش وارد اتاق شد . هری روی تخت نشست و با لبخند گفت

" هی .. تو هنوز بیداری ؟ فکر کردم بعد از مسواک خوابیدی "

" رفتم که بخوابم اما خوابم نبرد . خوبه که تو هم بیداری "

" نه خوب نیست . الان یک هفته میشه که درست حسابی نخوابیدم "

" چی شده ؟ باز رو یه پسر کراش زدی و شکست خوردی ؟"

هری با ناراحتی آهی کشید و گفت

" کاش اینطوری بود . اون وقت مثل همیشه با هم دوست پسر یا دوست دختر جدیدش رو مسخره میکردیم و من حالم خوب میشد "

" خب ٬ پس حتما باز یادت رفته امتحان داشتین و نمرت افتضاح شده "

" اینم نیست . خوبه که بدونی امسال تقریبا همه ی نمره هام بالا شده "

" خب پس میشه بگی چه مرگته ؟"

" آرزو های جدید ٬ خفن ٬ ترسناک و خواب پرون پیدا کردم جما . میتونن خیلی باحال باشن ولی بیشتر ترسناکن"

" تا حالا کجا بودن ؟"

" نمیدونم . تازه اثاث کشی کردن اینجا "

جما نگاه تاسف امیزی به هری انداخت و گفت

" تو که گفتی رو کسی کراش نزدی .."

" اره الانم میگم "

" پس کی اثاث کشی کرده اینجا ؟"

" پیام آور ارزوهام تازه اومده اینجا ! اسمش ویلیامه. بابای یه پسر هات و خوشگل که هفته پیش فهمیدم دوست دحتر داره ... اونطوری نگاهم نکن . من به خاطر اون نرفته بودم خونشون ...

جما باز نگاه حق به جانبی به هری انداخت

" باشه . باشه ! اره اولش به خاطر پسره رفته بودم اما بعد حرفایی شنیدم که خیلی خفن و خواب پرون بودن "

" چی شنیدی ؟"

" ویلیام بهم گفت قبلا دوستی داشته که روی دارویی برای درمان ای بی کار میکرده . به جاهای خوبی هم رسیده بوده اما تصادف میکنه و بعد از مرگش کسی دنبال تحقیقاتش رو نمیگیره "

Anxiolytic [L.S]Where stories live. Discover now