«« اگر شما هم هری و لویی رو شیپ میکنید به ما بپیوندین »»
نایل با دیدن این جمله از جاش پرید و یک بار دیگه به صفحه ی گوشی زل زد . این دیگه چه کوفتی بود ؟
لینک آبی رنگ پایین صفحه رو لمس کرد و وارد کانال شد . عکس کانال دو تا رز سبز و آبی و اسمش لری استایلینسون بود ! نایل با تعجب صفحه رو بالا کشید و اولین پست رو چک کرد .
یه نفر با اسم اما از خاطره ی روزی که هری و لویی رو با هم دیده و هری نمیتونسته درست راه بره ٬ حرف زده بود . بعد هم راجب چشمک لویی و لبخند شیطنت آمیز و از این جور چیزا گفته بود و قسم خورده بود که مطمئنه اون روز لویی و هری با هم رابطه داشتن ! نایل با خوندنشون خندش گرفت چون فقط اون میدونست همون روز اون دو نفر به جای رابطه یه جنگ نصف نیمه رو تجربه کردن !
بقیه کانال پر از فوتوشاپ های مختلف از هری و لویی و ذوق زدگی های عجیب اون دخترا برای برخورد های کوچیکشون مثل کنار هم ایستادن یا چشم تو چشم شدن تو آزمایشگاه بود . اون ها حتی برای اینکه استاد رایکارد تو آزمایشگاه یه محلول سبز و آبی رو با هم مخلوط کرده بود هم ذوق زده شده بودن . نایل مطمئن بود هری با دیدن این کانال همه ی اعضاش رو قتل عام میکنه اما به هر حال باید از وجود همچین چیزی با خبرش میکرد .هری طبق معمول با کوله پشتی پر از کتاب و موهای ژولیده از کتاب خونه برگشت . نایل با دیدنش روی تخت نشست و گفت
" خسته نباشی قشنگم "
قیافه هری طوری شد که انگار همین حالا میخواد بالا بیاره . نایل لبخند ملیحی زد و ادامه داد
" چیزی هوس نکردی برای ناهار درست کنم ؟"
" اخه تو بلدی غذا درست کنی ؟"
" نه ولی میتونم بگم مامان فیبی برات درست کنه . حالا چیزی میخوای ؟"
" نه خیلی ممنون . نمیخواد اون بیچاره رو به زحمت بندازی "
" باشه هر چی تو بگی. میخوای بیام مشت و مالت بدم ؟ از صبح زود کتاب خونه بودی حتما کمرت درد میکنه "
هری چشم هاشو تنگ کرد و با شک پرسید
" چیزی شده نایل ؟"
" نه عزیزم چرا باید چیزی شده باشه "
" چرا یه چیزی شده . عزیزم و قشنگم و ناهار چی دوست داری برات درست کنم و .. مثل این زنایی شدی که میخوان شوهرشونو خر کنن چون با سپر ماشین رفتن تو دیوار ! راستش بگو باز چه غلطی کردی ؟"
" من غلطی نکردم . یه سری دیگه یه سری غطا کردن "
" میشه مثل آدم بگی چی شده؟ "
YOU ARE READING
Anxiolytic [L.S]
Fanfiction[Complete] "خب ببین اینجا چی داریم .. لویی تاملینسون مغرور که ادعا میکنه بهترین دانشجوی داروسازی دانشکدست در حالی که نمیتونه یه قرص ساده برای خودش تجویز کنه" "سرد درد های من دیگه با قرص خوب نمیشن هری!" "پس با چی خوب میشن؟" "با تـو"