Last prescription

3.3K 403 431
                                    

با ورودش به خونه سگ کوچولو هاپ هاپ کرد و طرفش دوید.
سازشو با احتیاط به دیوار تکیه داد و روی زانوهاش نشست. همونطور که بین گوش های نرم کلیفورد رو نوازش میکرد داد زد

" من اومدم."

لویی و هری که غرق تماشای فیلم بودن، بدون اینکه سرشونو برگردونن سلامی گفتن و یه مشت دیگه از پاپ کرنی که بینشون بود، برداشتن.

جما با دلخوری اومد سمتشون، پاپ کرن رو از بینشون برداشت و روی میز کوبید.
سرشو رو پاهای لویی گذاشت و دراز کشید.
با نوک پاهاش شکم هری رو قلقلک داد اما اون اصلا توجهی نکرد.
چشم هاشو تنگ کرد و نفسشو محکم بیرون فرستاد.
یواشکی کنترل رو از روی میز برداشت و با خونسردی تلویزیون رو خاموشش کرد.
هری و لویی همزمان داد زدن

" وات د فاک؟"

جما با بیخیالی شونه بالاانداخت و گفت

" به من چه. میخواستید بهم توجه کنید"

لویی با تاسف سر تکون داد و رو به هری گفت

" تو اینو لوس بارآوردیا!"

" دخترم لوس نیست. فقط مردم آزاره"

جما با رضایت ابرو بالا انداخت و به جفتشون نیشخند زد.
بعد انگار که یکدفعه همه ی انرژیش خالی شده باشه آه کشید و گفت

" من برای دانشگاه رفتن زیادی خسته ام. نمیشه نرم؟"

" یکم دیر به فکرش افتادی چون فردا اولین روزه"

جما سرشو به عقب پرتاب کرد و نالید

" آه خدا. یکی نجاتم بده."

هری نوک پاهاشو قلقک داد و گفت

" دختر من انقدر غر نمیزنه"

جما یکم روی مبل وول خورد و پرسید

" به نظرتون من دکتر خوبی میشم؟"

لویی دست های کشیده ی جما رو گرفت و همونطور که اون ها رو نوازش میکرد گفت

" درسته که گاهی وقتا خیلی مودی و غرغرویی ام اما بهت قول میدم این دست ها، قراره آدم های زیاد رو نجات بدن"

" مشکل اینجاست که من نمیخوام نجات بدم. من فقط عاشق خون و خون ریزی ام. برای همینم رفتم سراغ پزشکی و حالا حس میکنم برای اون هم خسته ام"

هری لبخند مهربونی زد.

" خب همینکه تمایلت به خون و خون ریزی رو در راستای کشتن مردم قرار ندادی به اندازه ی کافی خوبه. در ضمن تو همونی هستی که برای خوشگلی بچه ها گریه میکنه، از همه ی گربه های محله هزار تا عکس میگیره و وقتی ویالون میزنه مثل یه پشمک نرمه، پس سعی نکن ما رو با این حرف ها گول بزنی جم. خودت هم میدونی که همش راجب به خون و خون ریزی نیست و تو دلایل بیشتری داری"

Anxiolytic [L.S]Where stories live. Discover now