Good bye :)

2.3K 275 156
                                    

خب،
انگزایولیتیک هم با همه ی خوبی ها و بدی هاش تموم شد :)

تو اولین چپتر، تو اولین جمله ها، از اسرار آمیز بودن کلمات گفتم. اینکه با وجود یکسان بودنشون، برای هر کدوممون معنای متفاوت و خاص خودشون رو دارن. مثل ما دایرکشنرا، که با شنیدن کلمه ی جوجه به جای یه موجود کوچیک که جیک جیک میکنه و یا حتی جوجه کباب خوشمزه! یاد یه پسر ایرلندی با نمک به نام نایل میفتیم.

و من اسم فن فیک رو انگزایولیتیک گذاشتم چون برای هری و لویی فقط اسم یک دارو نبود و میتونست به معنای همه چیز باشه!

و این بین  یه کلمه ی دیگه هست که برای من معنای بزرگی داره و اونم کلمه ی "نویسنده" است. به نظرم برای خلق کردن یه چیز خوب، باید حداقل نصف  اون چیز خوب باشی و روح بزرگی داشته باشی و خب، روح من خیلی خیلی تشنه تر از این حرف هاست که بتونم خالق خوبی باشم و خودم بیشتر از هر کسی میدونم که حتی یک ذره هم به نویسنده بودن نزدیک نیستم.
من فقط یه فن گرل ساده، مثل همه ی شمام، که دلش میخواست قسمت کوچیکی از تصوراتش رو در قالب یه داستان با هم فندومی هاش به اشتراک  بذاره و به خاطر همه ی اشتباه هایی که تو نوشتن این داستان کرده شرمنده ی خودش، شما، نویسنده های واقعی و کلماته.

اما با وجود این شرمندگی فراوان، اگر خوندن این فن فیک حتی برای یه لحظه، حس خوبی به کسی منتقل کرده باشه برای من بی نهایت خوشحال کننده و ارزشمنده.

واقعیت هایی توی داستان بودن که برای یک سری از شخصیت ها پنهان باقی موندن. مثل اینکه لویی و خانواده اش هیچوقت نفهمیدن که مگنوسن اون سم رو وارد داروهاشون کرده و این راز همراه مگنوسن و اندرسون به قعر اون دره رفت. یا اینکه لیام هیچوقت نفهمید زین کسی بود که حقوقش توی کافه رو پرداخت میکرد.
و به نظرم دنیای واقعی هم همینطوره. هر کدوم از ما راز های کوچیک و بزرگی داریم که با ما به خاک سپرده میشن و قبرستون ها، مدفن هزاران هزار راز نگفته ان که برای همیشه ناگفته باقی میمونن.

قبل از تشکر باید بگم
نمیدونم باز هم چیزی مینویسم یا نه
اما مطمئنم اگر بخوام بنویسم، این بار کوتاه تره و تا وقتی همه ی چپتر هاش رو کامل ننویسم اولین قسمت رو پابلیش نمیکنم.
و به احتمال زیاد تو پیج خودم میذارمش پس اگر دوست داشتید خوشحال میشم فالو کنید.
z_infinity_r

دیگه اینکه
خیلی خیلی خیلی ممنونم از تک تک کسایی که برای خوندن این فن فیک وقت گذاشتن و با کامنت هاشون منو ذوق مرگ کردن.
دوستون دارم و دلم برای همتون تنگ میشه. حتی شماهایید که مثل روح خوندین و رفتین.

مواظب خودتون باشید و برید دنبال چیزی که بهتون احساس زندگی و زنده بودن بده.
برای آخرین بار
با عشق و ارادت فراوان
Zizi =)

Anxiolytic [L.S]Where stories live. Discover now