صبح روز بعد تیسپر مثل همیشه خودش را آماده کرد. دوش گرفت.موهای مرطوبش را دم اسبی بست و روی صورتش را با پودرهای گرانبهای رز پوشاند.
ظریف. در حالی که خط چشم مشکی اش را دور چشمانش میکشید با خود تکرار کرد. ظریف، هنگامی که برق لبی را به لب پایینی خود میزد.مهم نبود آرایشش چقدر گران و مهم نبود که چقدر اینکار سخت و دردناک بود مهم نبود چون تیسپر حاضر بود هر چیزی را که داشت بدهد تا ظریف به نظر برسد.
زمانی که وارد کمد لباسش شد تا لباسی را انتخاب کند، موبایش را بین گوش و شانه اش گذاشت و به خاطر تن صدای اپراتور تکان خورد.صدای خواب آلود و خش دار جیلین جواب داد "بله؟"
"حاضر شو ساعت ۸ میام دنبالت"
"برای...؟"
"مهمونی"او جوشید و دامن کمر صورتی را از رخت آویزش خارج کرد. رخت آویز سرخورد و روی زمین افتاد و نزدیک بود حوله اش موقع برداشتن ان بیفتد.
"میدونی همیشه دلم میخواست به یکی از مهمونی های ۴ جولای خانوادهی سیگوارد برم"
او غر زدن جیلین را پشت خط شنید و سپس صدای غژغژ فنرهای تختش را. "اونقدرام معرکه نیست تیسپر. یه جای شلوغ..مشروب خوری..جای شلوغ"
"بیخیااال..خیلی هیجان داره. باید بریم بیرون دنیا رو ببینیم، با مردم آشنا شیم."
"همش به خاطر همینه دیگه. تو تب دوست پسر داری"
"معلومه که دارم" تیسپر گله کرد و موبایلش را روی شانهی دیگرش گذاشت و پاهای بلند و باریک خود را درون شورت ابریشمی اش فرو کرد و روی انگشتان پایش پرید تا آن را بالا کشد.
"تو واسه پول دختر میگیری. بعضی از ما باید با چن تا فن فیک خوب و عکسای بدون لباس جو مانگالینو با خودمون ور بریم"
جیلین ساکت شد و سپس از روی علاقه گفت "جو مانگالینو!"
"آره؟ ولی برگردیم سر نکتهی من. الکس سیگوارد همسن ماست پس بیشتر دوستاشم هم سن مان. پس یه چیز خوب بپوش. چون اگه با شورت بارکشی و رکابی توپ جمع کنیت پیدات شه خودم لشتو میندازم تو استخر."
جیلین پرسید. "مگه اونا اصلا استخر دارن؟"
"نمیدونم. خب، ظهر؟"
"نمیتونم. مصاحبهی کاری دارم" تیسپر جوری صاف نشست که انگار توپی سبک به او برخورد کرده باشد. یک شغل یعنی با کسی قرار نبود بخوابد. یک شغل از تمام این چیزها دورش میکرد. از الیویا از تایلر بلک.
"یه مصاحبه؟ جیلین این عالیه!"
"توی کتاب خونه اس. از بعد بازسازی یه مشت دانشجو به خاطر قهوه و وای فای ریختن اونجا. اونا خیلی دستپاچه بودن و دنبال یکی میگشتن که کتابا رو مرتب و کد گذاری کنه و شبا شیفت بمونه. لازم نیست با مردم سرو کله بزنم به علاوه این شغل جوریه که میتونی بعضی وقتا جیم بزنی و کسی کاریت نداره"
![](https://img.wattpad.com/cover/215987225-288-k925862.jpg)
YOU ARE READING
Bad Moon[BxB](persian Translation){completed}
Werewolf*بهترین داستان تخیلی سال ۲۰۱۸ *رتبه ۱ فیکشن گی *برنده جایزه بهترین داستان واتپد در سال ۲۰۱۹ در پس فرار از گرگ ها 'جیلین مکس ول' شیفته 'کوانتین برونکس' میشود و آن دو در کنار یکدیگر دیو درون قلب جیلین را آزاد می کنند . _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _...