انها او را دیگر برای حمام کردن نبردند.
جیلین خیلی محکم به داخل سلولش پرت شد.زمانی که به زمین برخورد کرد صدای پیپ محکمی امد.انها به او چیزی ندادند و دکتر پیترسون دیگر برنگشت.این، وقتی بود که او را در انزوا قرار دادند.به دور از هر گونه ارتباط خارجی.این تنبیهاش بود،بی خبر بودن از دنیا.
ساعت ها طول کشید تا اینکه او صدای فرد دیگری را شنید.در اواسط نیمه شب با صدای باز شدن در اتاقش از خواب پرید.زمانی که داشت خواب را از چشمانش کنار میزد،گانر کنار برانکارش ایستاده بود.یک بسته غذا در دست داشت.
جیلین زیاد طرفدار گوشت خوک نبود ولی ان را با عجله از استخوان درید.گوشت خام از گلویش پایین رفت و گانر مجبور شد به او از داخل فلاسکش نوشیدنی دهد تا سرفه هایش تمام شود.
او گفت "خب پس،هیچی طبق نقشه پیش نرفته"و به جیلین نگاه کرد که داشت گوشت را میجوید و استخوانش را لیس میزد.
"هنوز فردا رو دارم."
" امروز،بچه جون.الان سه صبحه."گانر فلاسکش را پایین گذاشت و نفس عمیقی کشید"و نه،نداری.اول صبح قراره ببرنت ازمایشگاه.بعد از اون،دیگه کاری از دستت برنمیاد."
دوباره،جیلین احساس کرد که امیدی در وجودش شکست. به پایین و پاهایش و ملافه کتانی که ان را پوشانده بود نگاه کرد.همین بود.اخرین شلیکش.دیگر قرار نبود هیچوقت انها را ببیند.هیچکدامشان را.
گانر اه کشید"خدای من،گریه نکن."
"مگه اونا معمولا گریه نمیکنن؟"جیلین نمیخواست گریه کند.داشت به سختی خودش را نگه میداشت.چانه اش را فشار داد تا گریه اش را بند بیاورد ولی اشکهایش قوی تر از ان بودند که به نظر میرسید"همه اونایی که اون(زیا)از بین بردشون گریه نمیکردن؟"
گانر تایید کرد."سعی کردم زیاد باهاشون صمیمی نشم،"
"من دارم خانوادمو از دست میدم.شاید تو نه ولی من مال خودمو دارم از دست میدم.همه اونایی که دوسشون دارم.مامانم،دوستام...هیچوقت شانس اینو ندارم که به کوانتین درباره آنا بگم.درباره اینکه اون چقدر بهم کمک کرد."
گانر به او زل زد"آناستازیا سیگوارد مرده،خودم شخصا کالبد شکافیش کردم."
"اون مرده ولی...اینجاس.کمکم کرد که هواکش رو توی حموم پیدا کنم.دیروز اون بود که چراغارو توی راهرو خاموش کرد_"
"آنا نبود،بچه جون.برق بود و کمی توهم."
جیلین پافشاری کرد"آنا بود.خودش بود.درست جلوی من بود.میدونم مرده.میدونم کوانتین کشتتش ولی اون اینجا بود."
"وُههه،وایسا"گانر طوری با خش خش خندید انگار سیگار زیاد کشیده بود"کوانتین برونکس،آناستازیا سیگوارد رو نکشته."
ESTÁS LEYENDO
Bad Moon[BxB](persian Translation){completed}
Hombres Lobo*بهترین داستان تخیلی سال ۲۰۱۸ *رتبه ۱ فیکشن گی *برنده جایزه بهترین داستان واتپد در سال ۲۰۱۹ در پس فرار از گرگ ها 'جیلین مکس ول' شیفته 'کوانتین برونکس' میشود و آن دو در کنار یکدیگر دیو درون قلب جیلین را آزاد می کنند . _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _...