Chapter31:ضعف

98 20 1
                                    

ان شب خانه پر بود.کشیک ها در اتاق نشیمن خوابیدند. سه نفرشان روی کاناپه.یک نفر روی لاو سیت*و دونفر، روی زمین.جیلین فعلا نتوانسته بود چیزی درباره داستانشان یا اسمشان بداند ولی امیدوار بود این اتفاق بیفتد.
(*لاو سیت[love-seat]نوعی صندلی هستش که S شکله و برای خوابیدن دو نفر رو در رو طراحی شده)

تیسپر مست تر از ان بود که بتواند رانندگی کند بنابراین مت پس از امضای قرارداد کوانتین،ماشین او را به خانه اش برد.قوانین ان باید دوباره به تیسپر پس از هشیار شدنش توضیح داده شود.

قرار داد از هفت قانون تشکیل شده بود،مخصوصا برای انسانها زمانی که در مخمصه بیفتند.

قانون اول میگفت،انسانها نباید با کسانی که گرگ نیستند، درباره گرگها صحبت کنند"مخصوصا انهایی که هیچ اطلاعاتی راجع به جامعه‌ی گرگها نداشتند"

قانون دوم میگفت:انسانها بهتر است عمدا تبدیل به گرگ نشوند،صرف نظر از خواسته‌ی بخشنده(کسی که گاز میگیره)

قانون سوم،قانون اطاعت کردن بود.به عنوان گرگ،
انسانها باید از ان گرگی که پای قراردادش را امضا میکنند،اطاعت کنند.
کوانتین موقع خواندن ان بلند خندیده بود"بعضی قانونا قدیمی ان"

قانون چهارم این بود که،انسانها نباید گرفتار عشق و عاشقی با گرگها شوند.جیلین،وقتی کوانتین ان را بلند خواند،لبش را جوید.این چیزها اتفاق می افتاد نه؟این دقیقا برای انا اتفاق افتاده بود.

قانون پنجم:ضبط کردن مدارک.یعنی انسانها حق نداشتند هرگونه فیلم یا عکس که مبنی بر مشخص شدن گرگینه ها بود را بگیرند._حتی اگر قصد پخش کردن را داشته باشند یا نه.

قانون ششم به نظر واضح میامد.انسانها حق نداشتند وقتی که وارد این جامعه شدند،گرگ یا الفایی را بکشند یا به انها اسیبی برسانند.ولی بر اساس گفته های کوانتین این قانونی بود که به طور متعدد شکسته میشد. گفت بیشتر انسانها از روی ترس حمله میکنند،او بعضی ها نیز میدوند و عضو گروه"فرار شکارچیان" یا کمپانی های مقابل دیگر میشوند.وقتی جیلین درباره فرار شکارچیان پرسید، به نظر میرسید کوانتین از این سوالش آزرده شده بود.

الکس به جایش جواب داد "قاتل گرگینه ها"
کوانتین سراغ قانون دیگر رفت.

قانون هفتم،قانون حراست بود؛هیچ انسانی در جامعه گرگها حق اسیب رساندن به طبیعت و زندگی گرگها را نداشت.جیلین متوجه نشد که چرا این، مهمترین قانون بود.ولی دیدن اینکه گرگها طی یک قرن پیش در شمال غربی در حال انقراض بودند،تقریبا غیرممکن است که شکسته شود.

سدی بیشتر از فهم و درکی که جیلین انتظار داشت ان را امضا کرد.مت باید به ان پوزخند میزد،ولی به طور غیر منتظرانه برایش مهم نبود؛اینکه هیچکدام از انها برایش در هرحال واقعی نبودند.و پس از انهمه تلاش برای فهماندن به او هیچکس نتوانست تئوری هایش را تغییر دهد.

Bad Moon[BxB](persian Translation){completed}Where stories live. Discover now