⌜𝐭𝐡𝐢𝐫𝐭𝐲 𝐭𝐰𝐨⌟

615 203 21
                                    

/ Lavender And Chamomile /

[ گاهی تویِ کتابخونه به جایِ صحبت با کتاب‌ها، می‌تونی با آدم‌ها هم‌صحبت بشی.
گاهی بینِ صفحاتِ کتاب‌ها به جایِ کلمات و نوشته‌ها، یک سَرِ پُر از مو و یک عینکِ مطالعه‌ی دایره‌ای شکل پیدا میکنی.
گاهی کتاب‌ها‌، به‌جایِ بویِ ترکیبیِ نُت‌هایِ علوفه‌ای و ردِ قویِ نُت‌هایِ اسیدی و بوی وانیل رویِ لایه‌ای از رطوبتِ جا افتاده¹، بویِ عطر ترکیبیِ رز و یاس رو میدن.
و گاهی آدم‌ها، جایِ کتاب‌ها رو پُر میکنن .

زردِ عزیزم ؛ من اون رو در حالی که سرش داخلِ کتابی فرو رفته بود و نگاهش بینِ کلمات غرق شده بود ، پیدا کردم.
اسمش نامجون بود!

نامجون، با عینکِ بزرگ و مُدوَر و عطرِ غلیظِ رز و یاس ، تبدیل به هم صحبتِ من شد.
تبدیل به کسی شد ، که آرزو داشتم پیداش کنم و ساعت‌ها به حرف‌هاش گوش بدم!

درباره‌ی کتاب‌ها نظر میداد، از فِلوطین² می‌گفت و تویِ دفترِ بزرگش هر چیزی رو یادداشت می‌کرد!
درسته. نامجون همون شخصی بود که دنبالش بودم.

اما زردِ عزیزم ، من احمقم!
احمقم چون آرزو می‌کردم کاش به‌جایِ نامجون، کسی که تویِ کتاب‌ غرق می‌شد تهیونگ بود.
کاش می‌تونستم صورتِ تهیونگ رو وقتی بینِ نوشته‌ها غرق شده و عینکِ مطالعه به چشم زده، ببینم و به‌جایِ عطرِ رز و یاس، عطرِ اُسطوخودوس و بابونه‌ی تهیونگ رو حس کنم.

آره من احمقم زردِ عزیزم، چون ترجیح میدم به‌جایِ انجامِ کار‌ی که دوست دارم کنارِ نامجون؛ کنارِ تهیونگ، کارهایی که دوست داره رو انجام بدم!

هم‌صحبتی با نامجون خیلی مفید و دوست‌داشتنی بود. اما زردِ عزیزم، تهیونگ اولین و بهترین دوستِ منه!
و مطمئنا هیچ‌کس هرگز نمی‌تونه جایِ اون رو پُر کنه! ]

″جونگکوک″        
″بیستمِ اکتبرِ دوهزار و نوزده″


























1- پروفسور ماتیا سترلیچ از کالج لندن رایحۀ کاغذ رو اینطوری تعریف میکنه: "ترکیبی از نُتهای علوفه ای و رد قویِ نُتهای اسیدی و بوی وانیلی روی لایه ای از رطوبتِ جاافتاده تشکیل بویی رو میده که باهاش کتاب کهنه رو میشناسیم"
2- فِلوطین یا پلوتینوس، از فیلسوفانِ یونانی است.

[نیلی]

「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」Where stories live. Discover now