/ Strawberry Bear /
[ کم لُطفیه اگر امروز رو، تویِ جایی به جز قلبم حک کنم.
تعدادِ قشنگ ترین روزهایِ زندگیم، کمتر از انگشت هایِ دستم هست و تعدادِ قشنگ ترین روز هایی که تو توشون وجود نداشتی، تقریبا هیچه!و یه خاطرهٔ زیبا با تو و خانوادت، قطعا روحم رو تویِ شبِ کریسمس به پرواز درآوورد.
تولدت مبارک تهیونگ!
باید بدونی که هیچکس به اندازهٔ من از به دنیا اومدنت خوشحال نیست و هیچکس به اندازهٔ من سیامِ دسامبر رو دوست نداره.
وقتی پدرت به هر بهانهای از خونه بیرون بُردت، من و مادرت باهم یه کیک شکلاتی درست کردیم. البته که من کارِ خاصی نکردم چون مادرت اصرار داشت خودش کیک رو درست کنه و اینطور شد که فهمیدم اون زنِ حساسیه.
بعد باهم رویِ کیکت رو با خامه و توت فرنگی تزئین کردیم.به قولِ مادرت، خرسِ عسل عاشقِ توت فرنگیه و باورت نمیشه که تمامِ مدتی که کیک میپختیم، اون داشت از خاطراتِ کودکیت تعریف میکرد!
تعریف میکرد که تو چقدر بازیگوش و شیرین بودی و میگفت باورش نمیشه پسر کوچولوش حالا دیگه نوزده سالش شده!
تولدِ کوچک و قشنگِ ما، برایِ تو!
کادوت رو هم بلاخره بهت دادم، اما چطور دست از خیره شدن به عکس هایی که با دوربینی که برات خریدم ازت گرفتم، بردارم؟تهیونگِ عزیزم،
امیدوارم موقعی فوت کردنِ شمع هایِ تولدت، آرزو نکرده باشی که مدت زیادی کنارِ هم باشیم... ]
″جونگکوک″
″سیامِ دسامبر دوهزار و نوزده″[نیلی]
VOCÊ ESTÁ LENDO
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」
Fanfic「 زمآن: از دست دادنِ تو 」 「 فصل دوم 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐭𝐰𝐨: زمان، وسیلهای برایِ انتقام از من بود و من مثل انتقامِ بیرحمیِ زمان بودم. در واقع؛ بیرحم ترین انتقامِ زمان، من بودم! من اشباع شدهترین آدمی بودم ک...