/ Smile! /
[ لبخند بزن! بخند!
بلندتر بخند تا تحمل هر دردی برام آسون تر شه.
تو بخند تا من نگاهت کنم.بهترین لبخندت رو بزن!
من هم زیباترین لباسم رو میپوشم و خوشبو ترین عطرم رو میزنم.
بیشتر میبوسمت و عشقم رو فریاد میزنم.داریم به آخرِ همدیگه نزدیک میشیم.
داریم به آخرِ من، نزدیک و نزدیک تر میشیم!روزهایِ آخر زیباتره. دوست داشتنی تره.
این روزها، حسرت کمتره.
شاید هم آخرین بار نباشه. شاید ادامه داشته باشه اما بیا حسرت نخوریم.زردِ زیبایِ من، هنوز مطمئن نیستم که چطور از زمان برگردان استفاده کنم!
اگر به عقب برگردم، خاطراطمون رو فراموش میکنی! عشقمون رو فراموش میکنی!
و اگر برنگردم، به پایان نزدیک میشم.
چه تصمیم دردناکی!توی این روز ها، بیا سعی کنیم کمتر حسرت بخوریم.
بیا بیشتر لبخند بزنیم.اما باید مطمئن شم که زردِ عزیز، جایی دور از چشمِ تو دفن بشه.
تو هرگز نباید بدونی.چه سرنوشتِ دردناکی! ]
″جونگکوک″
″بیست و یکم ژوئن دوهزار و بیست″
ESTÁS LEYENDO
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」
Fanfic「 زمآن: از دست دادنِ تو 」 「 فصل دوم 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐭𝐰𝐨: زمان، وسیلهای برایِ انتقام از من بود و من مثل انتقامِ بیرحمیِ زمان بودم. در واقع؛ بیرحم ترین انتقامِ زمان، من بودم! من اشباع شدهترین آدمی بودم ک...