⌜𝐟𝐨𝐫𝐭𝐲⌟

601 200 42
                                    

/ Embrace /

[ زردِ زیبایِ من؛
تو من رو بغل کردی حتی قبل از اینکه بتونم ناراحتی رو حس کنم!

قبل از اینکه متوجه‌ی احساسم بعد از دیدنِ تصویرِ پدر و مادرم داخلِ اون آینه‌ی عجیب بشم، در آغوش کشیدیم و سِپرِ هجومِ احساساتم شدی.

نمیدونم بعد از دیدنِ دوباره‌ی صورت‌هاشون چه حسی داشتم، چون گرمایِ تَنت بدنم رو احاطه کرده بود و من چیزی به‌جز تو رو حس نمی‌کردم.

و وقتی دوباره به آینه نگاه کردم، تنها تصویرِ منی که تویِ آغوشت غرق شده بودم رو دیدم.

و برایِ چندمین بار از خودم پرسیدم؛ امکان داره به قدری که من دوستت دارم، تو هم دوستم داشته باشی؟

ولی زردِ زیبایِ من، این چطور ممکنه... ]

″جونگکوک″          
″شانزدهمِ نوامبرِ دوهزار و نوزده″
















/ Embrace /

(فعل)
معنی؛ در آغوش کشیدن، در بَر گرفتن، بغل کردن

[نیلی]

「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz