/ Embrace /
[ زردِ زیبایِ من؛
تو من رو بغل کردی حتی قبل از اینکه بتونم ناراحتی رو حس کنم!قبل از اینکه متوجهی احساسم بعد از دیدنِ تصویرِ پدر و مادرم داخلِ اون آینهی عجیب بشم، در آغوش کشیدیم و سِپرِ هجومِ احساساتم شدی.
نمیدونم بعد از دیدنِ دوبارهی صورتهاشون چه حسی داشتم، چون گرمایِ تَنت بدنم رو احاطه کرده بود و من چیزی بهجز تو رو حس نمیکردم.
و وقتی دوباره به آینه نگاه کردم، تنها تصویرِ منی که تویِ آغوشت غرق شده بودم رو دیدم.
و برایِ چندمین بار از خودم پرسیدم؛ امکان داره به قدری که من دوستت دارم، تو هم دوستم داشته باشی؟
ولی زردِ زیبایِ من، این چطور ممکنه... ]
″جونگکوک″
″شانزدهمِ نوامبرِ دوهزار و نوزده″/ Embrace /
(فعل)
معنی؛ در آغوش کشیدن، در بَر گرفتن، بغل کردن[نیلی]
CZYTASZ
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」
Fanfiction「 زمآن: از دست دادنِ تو 」 「 فصل دوم 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐭𝐰𝐨: زمان، وسیلهای برایِ انتقام از من بود و من مثل انتقامِ بیرحمیِ زمان بودم. در واقع؛ بیرحم ترین انتقامِ زمان، من بودم! من اشباع شدهترین آدمی بودم ک...