⌜𝐭𝐰𝐞𝐧𝐭𝐲⌟

709 206 101
                                    


/ Paper Heart , Amber Heart /

[ زردِ عزیزم ؛
اگر قلب از جنسِ شیشه باشه ، اون‌ها خُردش میکنن .
اگر از جنسِ چوب باشه ، قطع‌ـِش میکنن .
و اگر آهنی باشه ، ذوبش میکنن .

هیچ راهی وجود نداره . مردم بهرحال قلبت رو تکه تکه میکنن !

و قلب من از جنسِ کاغذ بود .
یک قلبِ کاغذی به رنگِ کهربایی !

سعی کردم ازش محافظت کنم ، ولی من ضعیف بودم .
من هیچکس رو نداشتم که بهم گرفتنِ شمشیر رو یاد بده . با اینحال ، باید مثلِ یک جنگنده‌ی دلیر و تنها در برابرِ لشکرِ سنگ‌دل‌ها ، برایِ سرزمینِ  کهرباییم می‌جنگیدم !

ولی من هیچ شانسی نداشتم .
با سپر ، شمشیر و کلاه‌خودِ کاغذی ، و به تنهایی ؛ چطور می‌تونستم از قلبم دفاع کنم ؟
پس تسلیم شدم .

اون‌ها فریاد میزدن که نمیخوان با من هم‌اتاقی بشن . هیچکس من رو قبول نمی‌کرد .
همه از من متنفر بودن .

و من ؛ قلبِ کاغذی و خوش‌رنگَـم رو تقدیم‌ـشون کردم ، تا با حرف‌هاشون قیچی قیچی‌ـش کنن .
و در آخر ، با تیکه‌هایِ ریز ریز شده‌ی کاغذ‌هایِ قلبم از اون‌ها دور شدم .

به لطفِ پروفسور کَستیلو ، تونستم هم‌اتاقیِ خواهرزاده‌اش بشم .
اون اول غُر زد ولی حالا ، بی‌اهمیت به من خوابیده .

حالا من ، زیرِ نورِ چراغ مطالعه ، سعی در چسبوندنِ تکه‌ کاغذ‌هایِ قلبم دارم .

زردِ عزیزم ؛
به نظرت میتونم این خُرده کاغذ‌ها رو به قلبِ کهربایی رنگِ سابِقَم تبدیل کنم ؟ ]

″جونگکوک″          
″دومِ سپتامبرِ دوهزار و نوزده″



























[نیلی]

「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」Donde viven las historias. Descúbrelo ahora