/ Family Intruder /
[ شاید اینکه کریسمس رو کنارِ تهیونگ بگذرونم، ایدهٔ خوبی نبوده باشه.
کی به یه مزاحم تویِ کریسمس، زمانی که باید کنارِ اعضایِ خانواده بگذرونی، نیاز داره؟مهم نیست چه کاری کنم یا برایِ هزارمین بار زمان رو به عقب برگردونم؛ باز هم من، هیچ خانوادهای ندارم!
کی خانوادهاش رو با من شریک میشه؟ هیچکس! نه حتی تهیونگ.ساعت یازدهِ شبـه و من تویِ اتاقی که خانوادهٔ جیمین بهم دادن، دارم برایِ خودم مینویسم.
چه وضعیتِ اسفباری!بخاطرِ اینکه خانوادهٔ تهیونگ، خونهٔ پدربزرگش دعوت بودن مجبور شدم به اینجا بیام.
درسته. کی دوست پسرِ مخفیانهاش رو برایِ کریسمس خونهٔ پدربزرگش میبره؟ احتمالا درکش کنم.صبح تهیونگ برمیگرده پیشم. چه کریسمسِ فوقالعادهای!
اینجا هم حسِ خوبی ندارم. حسی مثلِ اضافه بودن.
چطور کریسمس همیشه انقدر نفرت انگیزه برایِ من؟شاید بهتر بود کریسمس رو تویِ یتیم خونه میگذروندم. ]
″جونگکوک″
″بیست و پنجمِ دسامبر دوهزار و نوزده″[نیلی]
أنت تقرأ
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」
أدب الهواة「 زمآن: از دست دادنِ تو 」 「 فصل دوم 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐭𝐰𝐨: زمان، وسیلهای برایِ انتقام از من بود و من مثل انتقامِ بیرحمیِ زمان بودم. در واقع؛ بیرحم ترین انتقامِ زمان، من بودم! من اشباع شدهترین آدمی بودم ک...