⌜𝐟𝐨𝐫𝐭𝐲 𝐞𝐢𝐠𝐡𝐭⌟

611 200 89
                                    

/ Fall /

[ نمی‌تونم.
نمی‌تونم با زردِ زیبام حرف بزنم!

مطمئن نیستم که چندین ساعت بی‌وقفه گریه کردم ولی حتی همین حالا هم اشک‌ها، دست از چکیدن برنمی‌دارن و با چکیدن رویِ کلمات جوهری، به دریاچه‌ی کوچکِ سیاه و غمگین رویِ صفحه‌ی تو تبدیل میشن، و فقط چند ثانیه طول می‌کشه که تو با دست و دلبازی تمامِ غمِ اون‌ها رو داخلِ صفحاتِ لیمویی رنگت بکشی و به یک لکه‌ی کج و معوجِ سیاه و خالی تبدیلشون کنی!

این روشِ غم‌خواریِ همیشگیِ تو، برایِ درد هایِ من بود.

اما زردِ عزیزم تنها چیزی که الان بی‌اندازه محتاجشم، آغوشِ گرم و دوست داشتنیِ پسرِ زرد رنگی هست که نیمه‌جون رویِ تختِ درمانگاه خوابیده و اصلا وضع خوبی نداره!
یک روز کامل هست که بیهوشه و بخاطرِ کوئیدیچ به سختی آسیب دیده!

من اون لحظه اونجا بودم.
بینِ تماشاچی‌ها.
من سقوطِ هولناکش رو دیدم!

چشم‌هام سقوطش رو دنبال کرد و دست و پاهام، سست و بی‌جون شد.
همه به سمتش پا تُند می‌کردن تا بهش کمک کنن و به درمانگاه منتقلش کنن، اما من خشکم زده بود!
بدونِ اینکه بتونم پاهام رو تکون بدم سرِجام ایستاده بودم و اشک‌هام به دردناکیِ سقوطِ اون، از چشم‌هام پایین می‌ریخت.
مثلِ حالا که پشتِ درِ درمانگاه سقوط کردم و حتی اجازه‌ی دیدنش رو ندارم!

هیچ کاری نبود که بتونم انجام بدم و بی‌دلیل خودم رو گناهکار می‌دونستم.
زردِ عزیزم، این بی‌رحمیه ولی ای کاش تمامِ دردها و زخم‌هایِ اون رو مثلِ اشک‌هایِ من درونِ خودت بکشی.

شاید اونوقت زردِ زیبا بتونه چشم‌هاش رو باز کنه و بدونِ درد بخنده! ]

″جونگکوک″               
″بیست و یکمِ دسامبرِ دوهزار و نوزده″




















[نیلی]

「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」Onde histórias criam vida. Descubra agora