/ GoodBye Dear Yellow /
[ زرد عزیزم؛
وقتی به جوهر باقی موندهی آرشیدوک و صفحات پُر شدهی تو رو نگاه میکنم، دلم میگیره.
زندگی چقدر کوتاهه!
جوهر آرشیدوک در حال اتمامه. مثلِ صفحاتِ تو. و مثل زندگی من!زردِ عزیزم، عمر هر سهی ما داره به آخر میرسه.
میتونیم کنار هم و باهمدیگه بمیریم، اما متاسفم که قرار نیست یارِ مرگ شما باشم.
متاسفم که بین جمع سه نفرهی ما، رفیقِ نیمه راه من بودم!قسم میخورم که شما رو با خودم توی زمان به عقب برمیگردونم ولی خاطرات باید به جا بمونه زرد عزیزم، درسته؟ و تو تنها نگهدارنده و حفظ کنندهی این زمانی!
وقتی که تهیونگ همه چیز رو فراموش کرد، تو و خاطراتت تبدیل به تمام تکیه گاهم برای تحمل فراموشیهاش میشید!
زرد عزیزم، باید برگردم! برگردم به زمانی که برای اولین بار دیدمش.
باید دوباره و دوباره ببینمش. تا قدر داشتنش رو بهتر بدونم. تا کنارش زمان رو نگه دارم. بیشتر لبخندش رو ببوسم. بیشتر موهاش رو نفس بکشم. و بیشتر با چشماش عاشق شم!زردِ عزیزم، تو در بردارندهی زندگی شاد و زرد رنگِ منی!
زندگیای که به جز من و تو هیچکس قرار نیست بیادش بیاره.پس زرد عزیزم، دارم به یک زندگی با یک رنگ جدید سفر میکنم. و قراره زندگی بنفش رو تجربه کنم.
ولی تو برای همیشه اولین دوستِ من میمونی. اولین رنگِ من و در بردارندهی اولین عشقِ من.با اظهار تمام تاسفهای موجود و تمام دلتنگیهای دنیا، توی زمان به یک سال قبل تر برمیگردم.
خداحافظ زندگی زرد رنگ من!
و خداحافظ زردِ عزیزم! ]″جونگکوک″
″بیست و چهارم آگوست دوهزار و بیست″
ESTÁS LEYENDO
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」
Fanfic「 زمآن: از دست دادنِ تو 」 「 فصل دوم 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐭𝐰𝐨: زمان، وسیلهای برایِ انتقام از من بود و من مثل انتقامِ بیرحمیِ زمان بودم. در واقع؛ بیرحم ترین انتقامِ زمان، من بودم! من اشباع شدهترین آدمی بودم ک...