/ Alteration /
[ زردِ عزیزم ؛
بعد از دَه روز هماتاقی بودن با یونگی ، تونستم یک گفتوگویِ کوتاه باهاش داشته باشم !تویِ این دَه روز ، هیچکس بینِ ما ، تلاشی برایِ نزدیک شدن به دیگری نمیکرد .ما حتی بهَم سلام هم نمیکردیم .
ولی امروز ، وقتی اون کتابِ تاریخِ جادوگری رو تویِ دستم دید ، بهم گفت که اگر مشکلی داشتم ، میتونه کمکم کنه !
لحنش خیلی گرم و دوستانه نبود ، ولی جملهاش صادقانه بود .پس زردِ عزیزم ؛
روزها انقدر هم بد نمیگذره !بعد از اون روز تویِ مهمونی ، دیگه هیچکدوم از اون دو نفر رو ندیدم . فکر میکنم بخاطرِ پرهیزم از نزدیکی به آدمهاست .
این روزها ، سعی میکنم بهتر درس بخونم .
از درسِ دفاع در برابرِ جادویِ سیاه متنفرم ! اما در عوض ، پرواز رویِ جارو رو خیلی دوست دارم !
پروفسور وولَند بهم گفت که شاید فرصتی برایِ واردِ تیمِ کوئیدیچ شدن داشته باشم ، و من خیلی خوشحال شدم !زردِ عزیزم ؛
حدس میزنم آرزوهایِ قدیمیام دارن رنگ میبازن و خواستههایِ جدید جایگزینِ اونها میشن .
چهاردهِ سپتامبر ، میخوام به دیدنِ اولین بازیِ کوئیدیچ برم ، در صورتی که قبلا اصلا از ورزش خوشم نمیاومد .
حتی این روزها کمتر نقاشی میکشم !زردِ عزیزم ،
فکر کردن به آیندهای که منِ متفاوتی رو درونِ خودش داره ، غیرِ ممکن به نظر میرسه . ولی احتمالا اون روز میرسه .
روزی که من دوستهایِ زیادی پیدا کردم ، و تبدیل به پسری شجاع و اجتماعی شدم ! ]″جونگکوک″
″یازدهمِ سپتامبرِ دوهزار و نوزده″/ Alteration /
(اسم)
معنی ؛ تغییر ، دگرگونی ، دِگرش[نیلی]
ESTÁS LEYENDO
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」
Fanfic「 زمآن: از دست دادنِ تو 」 「 فصل دوم 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐭𝐰𝐨: زمان، وسیلهای برایِ انتقام از من بود و من مثل انتقامِ بیرحمیِ زمان بودم. در واقع؛ بیرحم ترین انتقامِ زمان، من بودم! من اشباع شدهترین آدمی بودم ک...