/ Destiny Will Killing Me Over Time /[ شادی؟ اشتباه میکردی تهیونگ!
برای شروع این عشق نحس و دردناک باید سوگواری کرد.نمیتونم ازش فرار کنم. نمیتونم بیرحمانه زیر همه چیز بزنم وقتی میبینمبا چه شوق و امیدی هر بار بهم نگاه میکنی.
من باختم تهیونگ!
توی شرطی که خودم با خودم گذاشته بودم، به تو باختم.دارم با زمان پیش میرم و از درون میمیرم.
اولین قرار ما، برای سومین بار!
و تو نمیدونی چه بلایی قراره سرمون بیاد تهیونگ.بهت گفتم چقدر از طلوع نفرت دارم و میترسم.
به خورشیدی که بالا میاد نگاه میکنم و یاد طلسم میوفتم. به روز ها بعد وقتی که خورشید با جون گرفتنش، جون من رو میگیره فکر میکنم.″هنگام نارنجی پس از سیاهی، بعد از فریاد جیرجیرکها و قبل از بیداری دیدهها؛ و هنگامی که جسم و عقل به تکامل میرسد، آخرین دانهٔ شن سقوط میکند و زمان به پایان میرسد.″ ]
″جونگکوک″
″بیست و یکم نوامبر دوهزار و نوزده″[نیلی]
YOU ARE READING
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」
Fanfiction「 زمآن: از دست دادنِ تو 」 「 فصل دوم 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐭𝐰𝐨: زمان، وسیلهای برایِ انتقام از من بود و من مثل انتقامِ بیرحمیِ زمان بودم. در واقع؛ بیرحم ترین انتقامِ زمان، من بودم! من اشباع شدهترین آدمی بودم ک...