⌜𝐬𝐢𝐱𝐭𝐲⌟

591 186 90
                                    

/ Time-Turner /

[ حدس میزنم دلِ مدیر ریچاردسن برام سوخته بود.
شاید هم احساس گناه میکرد. وگرنه هرگز چنین وسیله‌‌ی مهم و خطرناکی رو بهم نمیداد!

زمان برگردان!

″با زمان بازی نکن!  قوانین رو بخون. زمان برگردان وسیله‌ی پر قدرتی هست، اما عواقب و خطرات زیادی داره. پس مواظب باش و به هیچ‌کس در موردش نگو!″
هشدارهاش رو توی مغزم تکرار میکنم و به زمان برگردانِ تویِ دست‌هام خیره میشم.
حتی تهیونگ هم نباید چیزی از این میفهمید!

زمان تویِ دست‌هایِ منه!
احساسِ قدرت میکنم!

خیلی کارها میتونستم باهاش بکنم. اما اولین چیزی که به ذهنم رسید، برگشتن به زمانی بود که تهیونگ چیزی از طلسم نمی‌دونست!
قبل از اون همه چیز بهتر بود.
اون خوشحال تر بود. قوی تر بود.

زردِ زیبایِ من، با اینکه هرگز قرار نیست این نوشته‌ها رو بخونی، اما این بخاطر خودته!

شاید هم بخاطر خودم باشه!
ولی زردِ زیبایِ من، تحمل‌ِ دردها و غم‌هایِ خودم به تنهایی، راحت تر از به دوش کشیدنِ درد و غم‌هایِ جفتمونه.

تو ناآگاهانه ولی خالصانه لبخند بزن، اونوقت من همه چیز رو تحمل میکنم!

متاسفم بخاطر همه‌چیز اما، تو قرار نیست چیزی رو بخاطر بیاری... ]

″جونگکوک″           
″چهاردهم ژوئن دوهزار و بیست″




































「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」Where stories live. Discover now