/ Damn /[ لعنت به من که نمیتونم ازت دور بمونم!
لعنت به منی که برای نزدیکی بهت دارم لهله میزنم!
لعنت به منی که نه میتونم ازت دست بکشم و نه میتونم نزدیکت باشم!نمیدونم چه بلایی سرم میاد.
اصلا چرا به این مهمونیِ مسخره برای سال اولیها اومدم؟ فقط به خاطر اینکه نگاهت کنم...؟
چرا نتونستم فقط از دور نگاهت کنم و نزدیکت نشم؟تو من رو به سمت خودت میکشی تهیونگ.
نمیدونی که چه عذابی رو ندونسته، حتی با کوچیک ترین کارهات به من میدی... ]″جونگکوک″
″هفتم سپتامبر دوهزار و نوزده″برای یادآوری باید بگم اتفاقاتی که توی این پارتها میخونید، یعنی کتابِ خاکستری؛ اتفاقاتی هست که توی فصل اول افتاد.
[نیلی]
YOU ARE READING
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」
Fanfiction「 زمآن: از دست دادنِ تو 」 「 فصل دوم 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐭𝐰𝐨: زمان، وسیلهای برایِ انتقام از من بود و من مثل انتقامِ بیرحمیِ زمان بودم. در واقع؛ بیرحم ترین انتقامِ زمان، من بودم! من اشباع شدهترین آدمی بودم ک...