/ Misericordio /
[ امروز ، رازم رو به تهیونگ گفتم !
امروز من ، دربارهی پدر و مادرم به تهیونگ گفتم !
همه چیز رو گفتم ، هر چیزی که میدونستم .زردِ عزیزم ؛
اون داشت با بیرحمی قضاوتم میکرد .
داشت حرفهای بقیه رو تویِ صورتم میکوبید .
داشت ازم دور و دورتر میشد ، و داشت ازم متنفر میشد .پس من به هر چیزی چنگ زدم تا نگهش دارم .
فرقی نداشت که اون رازم باشه ، غرورم باشه ، یا گذشتهی دردناکم .
من بخاطرِ نگه داشتنِ تنها دوستم ، از هر چیزی میگذشتم .ولی زردِ عزیزم ، این یکم بیرحمانه بود .
هیچوقت دوست نداشتم دربارهی گذشتم به کسی بگم .
کاش میشد اون ، همینجوری که هستم دوستم داشت .
دلم نمیخواست بخاطرِ دلسوزی کنارم بمونه .تویِ چشمهاش ترحم موج میزد و حسِ گناه داشت .
زردِ عزیزم ، من این رو نمیخواستم !ولی چشمهایِ پر از ترحمش بهتر از ، از دست دادنش نیست ؟
میدونم ، میدونم زردِ عزیزم . اون حرفهایِ بیرحمانهای زد ؛ ولی این نمیتونست کاری کنه که اون دیگه دوستم نباشه .
چطور میتونم بهترین دوستم رو بخاطرِ همچین چیزی کنار بزارم ؟ولی کاش این یک دوستیِ صادقانه بود .
کاش این یک دوستیِ یک طرفه نبود . ]″جونگکوک″
″چهارمِ اکتبرِ دوهزار و نوزده″/ Misericordio /
(اسم)
معنی ؛ در زبانِ لاتین به معنایِ ترحم و دلسوزی[نیلی]
أنت تقرأ
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」
أدب الهواة「 زمآن: از دست دادنِ تو 」 「 فصل دوم 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐭𝐰𝐨: زمان، وسیلهای برایِ انتقام از من بود و من مثل انتقامِ بیرحمیِ زمان بودم. در واقع؛ بیرحم ترین انتقامِ زمان، من بودم! من اشباع شدهترین آدمی بودم ک...