/ Turn Back In Time /
[ ساعت از صفر گذشته و شب از نیمه. بیداری برایِ پیدا کردنِ یک راه حل برایِ اشتباهی که کردم، چشمام رو به سوزش انداخته.
فکر هایِ آشفتم، گاهی به سمتِ حالِ تهیونگ کشیده میشه.
اون حالش خوبه؟ عصبانیتش رو این بار سر کی خالی کرده؟ گریه کرده؟
ازم... متنفر شده؟با نگه داشتنِ سرم تویِ دستام، سعی میکنم از اغتشاشاتِ تویِ سرم جلوگیری کنم و راهِ فرار افکارم به هر سمتی رو ببندم؛ ولی هیچ چیز جلو دارش نیست!
و بعد از ساعت ها خودخوری و تفکر، من اینجام! در حالی که دوباره برایِ فرار از مشکلاتم، به زمان برگردان پناه آووردم.
تنها راهِ پیشِ رویِ من، از بین بردنِ خاطراتِ بدی بود که تهیونگ ازم داشت.
حتی یادم نمیاد قبل از زمان برگردان، مشکلاتم رو چطور حل میکردم... این وابستگی برام دردسر ساز میشه اما بنفشِ قشنگم، من به هر دری میزنم تا از نفرت تهیونگ نسبت به خودم فرار کنم.
زمان رو انتخاب میکنم...
درست زمانی که تازه برایِ تیمِ کوئیدیچِ گریفیندور انتخاب شدم.
و دوباره تویِ زمان جابهجا میشم.دیگه هرگز نمیخوام مهاجم باشم. ]
″جونگکوک″
″نهمِ نوامبرِ دوهزار و نوزده″
KAMU SEDANG MEMBACA
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」
Fiksi Penggemar「 زمآن: از دست دادنِ تو 」 「 فصل دوم 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐭𝐰𝐨: زمان، وسیلهای برایِ انتقام از من بود و من مثل انتقامِ بیرحمیِ زمان بودم. در واقع؛ بیرحم ترین انتقامِ زمان، من بودم! من اشباع شدهترین آدمی بودم ک...