⌜𝐬𝐢𝐱𝐭𝐲 𝐧𝐢𝐧𝐞⌟

491 168 49
                                    

♪ [ Please Remember: Leaan Rimes ]

/ Please Remember /

[ تهیونگِ عزیزم؛
خواهش میکنم به یاد بیار. به من اعتماد کن. حداقل باهام دوست شو!

به یاد بیار که این بار تویِ مهمونی بخاطرت چه کارایی کردم...
از اون نوشیدنی عجیب و زبون هایِ رنگیمون، تا شیطنت هایِ کوچک و بزرگمون.

این مهمونیِ ما میتونست باشه. تمامِ قصدِ من یک لحظه بیشتر کنارِ تو بودن، بود.

ولی تهیونگ؛ چطور میتونی تمام زحماتم برای شجاع بودن و کنار گذاشتنِ گوشه گیریم رو، اینطور برداشت کنی؟
چطور میتونی فکر کنی بیهوش شدنِ هوسوک توسطِ اون بیسکوییت ها، تقصیرِ من بوده؟
چطور میتونی فکر کنی که من به هوسوک آسیب زدم؟

″تو از قصد بهم نزدیک شدی!″
تو با عصبانیت داد زدی و من، تاوانِ تغییراتی که تویِ زمان ایجاد کردم رو از جانبِ تو گرفتم!

درسته تهیونگ.
مجازاتِ زمان برایِ من، تو بودی!

اصلا چرا انقدر شجاعت به خرج دادم؟
من هیچ چیز رو نمیتونم عوض کنم!

زمان، به خواستِ خودش میچرخه و تو احتمالا هرگز زودتر از موعود عاشقم نمیشی!
پس باید یک گوشه از این قلعه‌ی بزرگ بشینم و منتظرت بمونم؟
منتظرِ اینکه بلاخره توهم دوستم داشته باشی... ]

″جونگکوک″

″هفت سپتامبر دوهزار و نوزده″

















اینکه تهیونگ به جونگکوک شک کرد، بخاطرِ این بود که جونگکوک به طرز غیر عادی و یکدفعه ای سعی داشت به تهیونگ نزدیک بشه تا زودتر باهاش صمیمی بشه، اما نمیشه چیزهایی که با گذر زمان و کم‌کم به وجود میان رو یکدفعه به دست آوورد.
جونگکوک هنوز به این زمان و دنیایِ تازه عادت نکرده.
و بخاطرِ تمام این دلایل و شایعاتی که هنوزم درباره‌ی جونگکوک هست، تهیونگ بهش بی‌اطمینان شد و عصبانیتش بخاطرِ وضعِ هوسوک رو سرِ جونگکوک خالی کرد.
میدونید که اون اوایل تهیونگ این عادت رو داشت...

「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」Donde viven las historias. Descúbrelo ahora