/ Dying Inside /[ وقتی که میبوسیدیم، وقتی که عشق بازی میکردیم، اشک ریختم!
از درون گریه میکردم و توی دلم فریاد میزدم برای اشتباهی که آگاهانه دوباره داشتم مرتکب میشدم.چه بلایی دارم سرت میارم...؟
حالا که به جز روحهامون، بدنهامون هم به هم وابسته شدن، باید چطور جلوی اتفاقی که داره میوفته رو بگیرم؟
هنوزم کابوس میبینم. ترس داره از درون من رو میخوره.
سال جدید شروع شده و زمان زیادی نمونده. داریم به آخر نزدیک میشیم عزیزم.دیگه حتی دلم نمیخواد این دفتر خاکستری رو با دنیای تیره و کلمات ناامید کنندم پُر تر از این کنم. ]
″جونگکوک″
″ششم ژانویه دوهزار و بیست″[نیلی]
YOU ARE READING
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」
Fanfiction「 زمآن: از دست دادنِ تو 」 「 فصل دوم 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐭𝐰𝐨: زمان، وسیلهای برایِ انتقام از من بود و من مثل انتقامِ بیرحمیِ زمان بودم. در واقع؛ بیرحم ترین انتقامِ زمان، من بودم! من اشباع شدهترین آدمی بودم ک...