/ Sob /
[ هق!
صدایی که تویِ اتاق میپیچه، از لبهایِ من بیرون میاد. شاید هم از قلبم.
و شاید هم از غمهام.گند زدم!
متاسفم.قسم میخورم که تنها قصدم از واردِ کوئیدیچ شدن، نزدیک شدن به تو بود. نه گرفتنِ جایگاهت...
مربی جایگاهت رو به من داد و تو رو بازیکنِ ذخیره اعلام کرد!
من... من نمیخواستم این اتفاق بیوفته.من هیچوقت آرزوهایِ تو رو ازت نمیگیرم.
ولی تهیونگ، دلم گرفته.
نه از تو.
از زمان. از زندگی. از دنیا. از هر کسی به جز تو!داد زدی. صدات بلند بود.
مُشتت سنگین بود.
ترسناک شده بودی.پس چرا ازت ناراحت نیستم؟ چرا بهت حق میدم؟
متاسفم تهیونگ. چطور باید همچین گندی رو جبران کنم؟ ]
″جونگکوک″
″هشتم نوامبر دوهزار و نوزده″
تهیونگ زَدش... :″
YOU ARE READING
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」
Fanfiction「 زمآن: از دست دادنِ تو 」 「 فصل دوم 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐭𝐰𝐨: زمان، وسیلهای برایِ انتقام از من بود و من مثل انتقامِ بیرحمیِ زمان بودم. در واقع؛ بیرحم ترین انتقامِ زمان، من بودم! من اشباع شدهترین آدمی بودم ک...