/ Under The Fireflies Light /
[ قبلا گفته بودم که چقدر انعکاسِ نورِ شبتاب ها رویِ صورتت زیباست؟
گفته بودم که چقدر دریاچهٔ ماهِ چشم هات رو دوست دارم؟
تمامِ حرف ها تکراری به نظر میرسن چون توانِ توصیفت رو ندارن.بنفشِ قشنگم، چقدر این روز ها پرستیدنی بود، و همینطور هست. حتی با وجودِ ترسی که تویِ تک تکِ سلول هام از گذرِ زمان دارم، بازم زیبایی این روز ها غیر قابل انکاره.
شاید به جایِ گله شکایت، باید شکرگذار باشم که میتونم لحظات رو دوباره تجربه کنم.
این نعمتِ زمان برایِ منه!هر کسی نمیتونه برایِ دو بار بهترین روز هایِ زندگیش رو تجربه کنه.
و هر کسی نمیتونه برایِ دومین بار، در یک روز و یک ساعت، و درست در یک زمان؛ تنِ معشوقهٔ عزیزش رو زیرِ نورِ شبتاب ها موقعی خواب در آغوش بگیره.تهیونگِ عزیزم، من جای جایِ صورتت رو با لب هام میبوسم تا شاید زمانی که نبودم، خاطراتم رویِ پوستت بشینه و ازت محافظت کنه.
در برابرِ آفتاب؛ در برابرِ درد، اشـک، زمـان، و حتی در برابرِ من! ]″جونگکوک″
″هفدهمِ نوامبرِ دوهزار و نوزده″[نیلی]
BẠN ĐANG ĐỌC
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」
Fanfiction「 زمآن: از دست دادنِ تو 」 「 فصل دوم 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐭𝐰𝐨: زمان، وسیلهای برایِ انتقام از من بود و من مثل انتقامِ بیرحمیِ زمان بودم. در واقع؛ بیرحم ترین انتقامِ زمان، من بودم! من اشباع شدهترین آدمی بودم ک...