/ companion /
[ زرد عزیزم ؛
متاسفم که این روزها بهت سَر نمیزنم و تنهات گذاشتم .تو همیشه برایِ شنیدن و پر شدن از حرفهایِ من اینجایی ؛ متاسفم که من هیچوقت برایِ تو اینجا نبودم .
متاسفم که تنها دوستم رو تنها گذاشتم .
روزهایِ آخرِ مدرسهست و بخاطرِ امتحانها سرم شلوغه ، البته که این یک بهونه برایِ تنها گذاشتنت نیست !مثلِ همیشه حرفهایِ زیادی برایِ گفتن ندارم .
نقاشی میکشم ؛
کتاب میخونم ؛
قدم میزنم ؛
و به انتظارِ بارون ، پشتِ پنجره میشینم .باورم نمیشه که امسال ، آخرین سالِ دبیرستانمه !
فکر به این ، بزرگ شدنم رو یادآور میشه .شمارشِ روزها ، مثلِ شمارش برایِ رسیدنِ روزِ مرگه ؛ و این ترسناکه .
به خودم یادآوری میکنم که روزها رو نشمارم اما فایده نداره .زردِ عزیزم ؛
حال تو چطوره ؟
امروز من اینجام تا به تمامِ حرفهات گوش بدم .کنارت میشینم و به صفحههات خیره میشم ، حتی اگر بخوایی بغلت میکنم .
تو فقط حرف بزن زردِ قشنگم ! ]″جونگکوک″
″بیستوششمِ ژوئنِ دوهزار و نوزده″/ Companion /
(اسم)
معنی ؛ همراه و همدم - همنشین[نیلی]
VOCÊ ESTÁ LENDO
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」
Fanfic「 زمآن: از دست دادنِ تو 」 「 فصل دوم 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐭𝐰𝐨: زمان، وسیلهای برایِ انتقام از من بود و من مثل انتقامِ بیرحمیِ زمان بودم. در واقع؛ بیرحم ترین انتقامِ زمان، من بودم! من اشباع شدهترین آدمی بودم ک...