/ So Close, So Far /[ تو نباید اینجا میاومدی!
چرا تمام راه هایِ فرار ازت، بازم به تو ختم میشه؟کُکُ ای که این بار خودم به تنهایی پیداش کردم و داشتم به تنهایی ازش محافظت میکردم، رو دیدی!
دیگه نمیدونم باید چطوری ازت دوری کنم.
من حتی توی سالن غذاخوری هم غذا نمیخوردم تا ازت دور باشم!تمام این زندگیِ خاکستری، سعی کردم دور ترین آدم نسبت بهت باشم؛ در صورتی که تو نزدیک ترین آدم من بودی!
انگار پروفسور ریچاردسن راست میگفت...
تغییر ایجاد کردن توی زمان بیفایدست، حتی اگر مجازاتش رو با دل و جون بپذیرم. ]″جونگکوک″
″شانزدهم سپتامبر دوهزار و نوزده″[نیلی]
BẠN ĐANG ĐỌC
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」
Fanfiction「 زمآن: از دست دادنِ تو 」 「 فصل دوم 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐭𝐰𝐨: زمان، وسیلهای برایِ انتقام از من بود و من مثل انتقامِ بیرحمیِ زمان بودم. در واقع؛ بیرحم ترین انتقامِ زمان، من بودم! من اشباع شدهترین آدمی بودم ک...