/ A Part Of The Time /
[ بی رحمانست که من هر کدوم از خاطراتمون رو بیشتر از دو بار باهات تجربه کردم، در صورتی که تو چیزی یادت نمیاد؟
ولی تهیونگ تو حداقل دردِ فراموش شدن رو تجربه نمیکنی.روز ها به خوبی میگذره.
بازم به کتابخونه میرم، به کتاب هایی که نامجون بدونِ اینکه بدونه قبلا برام خونده بود گوش میدم. به درس هایِ تکراری گوش میدم. روزهایِ تکراری رو تجربه میکنم.
و تویِ تکراری رو زندگی میکنم.خاطرات از دژاوو نزدیک تر به نظر میرسن.
واکنش هات رو حدس میزنم، و از اول نگاهت میکنم.
این بار دارم به عنوان جوینده تمرین میکنم. شاید هم مدافع. هر چیزی به جز مهاجم.
و دیروز دوباره باهات سیگار کشیدم.
شاید دیگه دارم جزوی از زمان میشم... ]
″جونگکوک″
″بیست و هفتم اکتبر دوهزار و نوزده″
BẠN ĐANG ĐỌC
「𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄: 𝐋𝐨𝐬𝐢𝐧𝐠 𝐘𝐨𝐮 𝗜𝗜 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤」
Fanfiction「 زمآن: از دست دادنِ تو 」 「 فصل دوم 」 「 کامل شده 」 ᯈ𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐓𝐇𝐄 𝐓𝐈𝐌𝐄 𝐬𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝐭𝐰𝐨: زمان، وسیلهای برایِ انتقام از من بود و من مثل انتقامِ بیرحمیِ زمان بودم. در واقع؛ بیرحم ترین انتقامِ زمان، من بودم! من اشباع شدهترین آدمی بودم ک...