هر لبخند تو
هر بوسهی تو
به من آن قدرت را عنایت میکند
که کوهی را بر سر کوهی بگذارم.
کافی است که زیر بازوی مرا بگیری
و از من بخواهی.به تو ثابت خواهم کرد..
که عشق، تواناترین خدایان است.
شور زندگی در من بیداد میکند.
امروز بیش از هر وقت دیگر زندهام
و نفسی که خون مرا تازه میکند تویی...!#احمد_شاملو
#مثل_خون_در_رگهای_من+:آخخخ یی.. بو
سرشو از لای گردنم عقب برد و با لبخند بهم نگاه کرد و گفت:جونم بانی
با پشت دستم چشم هامو مالش دادم تا کمی خواب از سرم بپره و گفتم:چیکار میکنی اول صبحی
سرشو جلو آورد و روی چشم هامو بوسید و جواب داد:دارم صبحونه میخورم
+:شیطنت نکن برو اونور
بدون اینکه اهمیتی به حرفم بده سرشو جلو آورد و لبامو کوتاه بوسید،
با خجالت دستمو روی لبم گذاشتم و گفتم :نکن مسواک نزدم بو میده
دستمو از روی لبم برداشت و دوباره لبهاشو روی لبهام گذاشت و اینبار مدت بیشتری توی اون حالت موند، سرشو عقب برد و با مهربونی گفت:من هر چی بهت مربوط باشه دوست دارم جان جان
+:اما...
دستشو روی لبم گذاشت و با اخم گفت:میشه اینقدر سخت نگیری؟! من و تو 20 ساله داریم باهم زندگی میکنیم جان، قبلا صبح ها برات مهم نبود که دهنت بو میده یا نه ولی الان داری سر این مسئله حساسیت به خرج میدی، چرا؟! مگه من غریبم؟! نکنه دیگه باهام احساس راحتی نمیکنی
لبمو گاز گرفتم که اخم هاش بیشتر از قبل توی هم رفت و با لحن کمی خشنی گفت:کندی اون لامصب ها رو ولشون کن دیگه اه
لبامو از حصار دندونم در آوردم و با صدای که از ته چاه میومد شروع به حرف زدن کردم:خودت میدونی که من دوست دارم فقط... فقط نمیدونم چرا اینجوری شدم... ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم
خودشو روم کشید و گونمو بوسید و اینبار با لحن ملایم تری گفت:جان جان، من همون جان قبلی رو میخوام،دوست ندارم ازم خجالت بکشی، یا معذب باشی، میشه برگردی به تنظیمات کارخونه؟
+:دیوونه
-:دیوونم کردی دیگه،
با احساس یه چیز دراز روی پام نامطمئن صداش زدم:بو... بو...
-:جونم عشقم
+:تو... تو تحریک شدی؟
لبخند دندون نمایی زد و گفت : وقتی بیدار شدم و لخت دیدمت...حرفشو نصفه گذاشت و با لحن مظلومی گفت:باور کن من بی تقصیرم
YOU ARE READING
برادر دوست داشتنی من
Fanfictionداستان حول دوتا داداش جذاب و خوشگل که بشدت به هم وابسته ان میگذره... 🚶♀️❤️💚 تیکه ای از پارت 20 فصل اول: "اون حرف میزد اما من انگار کر شده بودم فقط حرکت لبهاش رو میدیدم و چیزی نمیشنیدم خسته بودم زیاد فقط تونستم باصدای آرومی که خودمم بزور بشنوم بگ...